یادداشت

مهدیار

مهدیار

1402/11/19

اتاق شماره 6
        از اون کتابا بود که به قول خود نویسنده:« انگار زمان ایستاده است و همراه دکتر در کتاب غرق شده است، به نظر می‌رسد جز این کتاب و چراغ و حباب سبز رنگش چیز دیگری در دنیا وجود ندارد.»
چه کتاب کم حجم و پر حجمی بود واقعا. انقدر ازش بریده نوشتم که هر لحظه منتظرم بهخوان بنم کنه :))
خلاصه ببخشید نمی‌تونستم جلوی خودمو بگیرم؛ خوندن کتاب رو «پیشنهادِ شدید» می‌کنم.
حالا چرا ۵ ستاره نمیدم؟ چون با توجه به علایق و عقاید متغیر ما آدما که حتما در آینده تغییر می‌کنه، اگه بعدا یه کتابی خوندم که بیشتر باب میلم بود، احتمالا به اون باید ۶ بدم.

یکم از پس‌گفتار رو هم می‌نویسم اینجا واسه خودم بمونه، اگه کتاب رو نخوندین از اینجا به بعد رو نخونین که اسپویل میشه :)

*کشمکش اصلی داستان - یعنی بحث قهرمانان بر سر آنکه آیا فرقی میان اتاق کار گرم و راحت و اتاق شماره ۶ وجود دارد و اینکه آیا انسان باید در برابر «درد، پستی و رذالت» واکنش نشان دهد یا نه - با اعتراف قهرمان اصلی به درست بودن موضع طرف مقابل به نتیجه می‌رسد، یعنی او می‌پذیرد که « مبارزه، حساسیت در برابر درد و توانایی پاسخ دادن به عوامل تحریک کننده» واکنش‌هایی طبیعی است و احساس زندگی دقیقا در همین واکنش نشان دادن نهفته است.*

گرچه خودم در حال حاضر کاملا باهاش هم نظر نیستم، ولی خب... :)
      

20

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.