یادداشت کردستانی

یکی بود ... سه تا نبود
        کتاب‌هایی را دوست دارم که موقع خواندنشان هی ورق نزنم، هی نگاه نکنم ببینم چند صفحه مانده تا ته کتاب. 
کتاب هایی را دوست دارم که آدم را از کار و زندگی بیاندازد.  اگر هم (یک وقت خدایی ناکرده :') آدم مجبور شد و رفت دنبال کار و زندگیش، شخصیت های کتاب هی توی مغزش وول بخورند. کتابی که مورچه بیاندازد توی مغز آدم.
من به این کتاب‌ها می‌گویم یک کتاب خوب  و با کتاب یکی بود...سه تا نبود، این‌ها را تجربه کردم.
تعلیقش را دوست داشتم، مضمونش را.  یکجور ساده‌ای دوست‌داشتنی بود. 
خواندش را توصیه می کنم :)
      
3

29

(0/1000)

نظرات

.ebrahim

1402/6/5

سلام خوشحال میشم در باشگاه کتابخوانی باهم در کنارما باشید

0