یادداشت طه

طه

طه

1401/10/2

        معروف است که تدریس تمهید القواعد را اولین بار آقا محمدرضا قمشه‌ای در حوزه علمیه مرسوم کرد. 
از آقا محمدرضا تعلیقه‌ای بر تهمید باقی مانده است.
آقا محمدرضا شخصیت بسیار برجسته و خاصی است، عمده عرفا و حکمای متأخر تهران در عرفان شاگرد ایشان بوده اند.


تمهید القواعد سه تصحیح دارد:
تصحیح مرحوم آقا سید جلال‌الدین آشتیانی
تصحیح مرحوم علامه حسن‌زاده آملی 
تصحیح استاد حسن رمضانی

هیچ یک از این سه تصحیح، تصحیح انتقادی و مبتنی بر موازین امروزین تصحیح متن نیستند، اما تصحیح استاد رمضانی بسیار داشتنی‌تر است، تعلیقات ایشان بر تمهید هم بسیار برای فهم تمهید راه‌گشا هستند.


و اما محتوای کتاب:
به طور خلاصه کتاب در پی اثبات فلسفی وحدت وجود است. فرم کتاب بسیار مشائی است.

و اما منابع کمکی برای خواندن کتاب:
بگردید دنبال استاد! خواندن اینگونه متون بدون استاد بسیار دشوار است.
تمهید چند شرح فارسی هم دارد:
تحریر تمهید القواعد، آیت الله جوادی آملی
عرفان استدلالی، حسن معلمی 
شرح تمهید القواعد، علامه حیدری 

افراد مختلفی کتاب را تدریس کرده اند، به نظرم تدریس استاد رمضانی خوب است.
البته هیچ چیز جای زانوزدن نزد استاد را نمی‌گیرد.
      
(0/1000)

نظرات

اینها را که آدم میخواند تازه می فهمد که علی علیه السلام وقتی می گفت: بالعقل استخرج غور الحکمة چه حرف عمیقی می زد و آدمیزاد چقدر ساده ازکنارش میگذشت.
فهمش عمیقا دردآور است.
1

0

طه

طه

1401/10/2

بله همینطور است...
البته شخصاً معتقد هستم که فلسفه از جهات بسیاری عمیق‌‌تر از فلسفه اسلامی است و همچنین به مسائل بیشتری پرداخته است.
به این دلیل که آنها دو هزار و پانصد سنت فلسفی پویا داشته اند، و ما خیر....
فلسفه اسلامی ادامه فلسفه یونان است و بسیار شبیه به فلسفه مدرسی، ما در فلسفه مدرسی به نوعی گیر کرده ایم.
عرفان نظری هم به نوعی  ادامه فلوطین است...
البته بنده عمیقا به هر دو سنت علاقه دارم و سعی می‌کنم که در حد بضاعت اندکم مطالعه کنم. 

0

در این زمینه حرفی دارم ؛ فلسفه کشف است ، نه اختراع.
این کشف ، توسط «انسان» حاصل شده.
بخشی حاصل زحمت انبیاء و نیکان یونانی است ، بخشی اسلامی ، بخشی چینی و ... .
در این زمینه ، یونانی ها پیشگام و البته قالب دهندگان اصلی فلسفه اند.
از کنار هم چیدن مقدمات بالا میشود به این رسید که فلسفه رئال گرای کنونی - اعم از اسلامی و غیر اسلامی - مرهون تلاش «انسان» است و قدر جامعش یک حرف واحد است هرچند در جزئیات تفاوت کند.
حالا اینکه مشائی و اشراقی چه کرده ، صدرایی و نوصدرایی چه جهد ها کرده اند همگی حاشیه اند.
1

0

طه

طه

1401/10/3

در چین و... فلسفه به معنای متداولش وجود ندارد. سنت فلسفه عمیقا یونانی است، البته بعدها تطورات بسیاری پیدا کرده‌ است.

کاملا موافق هستم که فلسفه فعالیتی انسانی است.
اما نمی‌پذیرم که قدر جامع یا مشترکش یک حرف واحد است...
فیلسوفان اختلاف بسیار زیادی با یکدیگر دارند، یکی اصالت تجربه‌ای است یکی اصالت عقلی، یکی خداباور یکی خداناباور، یکی رئالیست خام یکی ایده آلیست دو آتشه!
اینها را چطور جمع می‌فرمایید؟
البته قبول دارم که خود فرآید فلسفه ورزی تقریباً واحد است.‌..اما محصول یا فرآورده‌شان به هیچ روی نیست 

0

عرض کردم فلسفه «رئال گرا» یا همان «رئالیست» قدر جامعی دارد.
قدر جامعش عبارت است از «وجودِ ممکنی انسانی ، ذیل وجود وجوبی رحمانی و تطور انسان در مسیر حرکت خود از مبدأ به معاد» .
به گمانم این قدر مشترک سخن همه رئال گراهای اصیل امروز است ، با تفاوت در عبارات ، جزئیات و تفاسیر.
جویای فهمم و خوشحال میشوم خطاهایم را استادانه گوشزد کنید 🌹❤️
1

0

طه

طه

1401/10/3

رئال‌گرا چندان متداول نیست، بفرمایید واقع‌گرا یا همان رئالیست.
رئالیسم ارتباط مستقیمی با خدا و وجود وجوبی و امکانی و تطور انسان ندارد.
رئالیسم ایستاری است در باب ادراک انسان از جهان خارج از ذهن.
البته کاربردهای دیگری هم دارد از جمله در بحث زبانِ دین.

سلامت باشید، بنده استاد نیستم 🙏🌹❤️ 

0

ظاهرا این ادراک انسان با آن نگاه که عرض کردم تلازم دارد.
یعنی ، با هر عنوانی هم که یادکنند ، جهان خارج را که بپذیرند وجوب و امکان - در الفاظ مختلف - مطرح می شود و در نهایت این ممکن است که بخاطر نیازش به واجب مسیر حرکت به سوی او را طی می کند.
البته این حرفها در قالبهای مختلف تجلی پیدامی کند اما انتهایش همین است.
البته اگر نخواهیم ماتریالیست ها را داخل در واقع گرا ها بکنیم.
من با این دید واقع گرایی را تعریف کردم.
استادید و از گفتگو با شما لذت بردم.
1

0

طه

طه

1401/10/4

خیر به نظر رئالیسم با باور به وجود خدا تلازم ندارد، چون مثال نقض دارد. جورج بارکلی پدرِ ایده‌آلیسم که خود یک کشیش بود، از راه همین ایده‌آلیسم وجود خدا را اثبات می‌کند.
ماتریالیست‌ها هم واقع‌گرا هستند...
بسیاری دیگر هم واقع‌گرا هستند(چه خام و چه انتقادی) اما به این فرمایشاتی که فرمودید قائل نیستند.
بزرگوارید و نیکوگمان 

0

با باور به وجود «خدا» تلازم ندارد بلکه با باور به‌وجود «مبدأ» هستی تلازم دارد.
وقتی من جهان بیرون را پذیرفتم خواه ناخواهاین سوال مطرح می شود که آنچه در جهان بیرون وجود دارد وجودش را ازخود گرفته یا از دیگری؟ چه در پاسخ به کیستی آن دیگری بگویم خدا ، چه بگویم ماده ، چه بگویم روح و ... همه حرف از مبدأ است و انسان در تطور میان مبدأ و معادی است که او برایش ترسیم کرده.
7

0

طه

طه

1401/10/4

بله به این معنای وسیع تقریباً کسی نیست که قائل به مبدا نباشد.
البته بحث معاد و... جداست 

0

معاد نه صرفا قیامت است ؛ که حرکت انسان است از مبدأ به سوی کمال ، خواه آن کمال در دنیا تفسیر شود و خواه در جهانی واپسین. 

0

طه

طه

1401/10/4

هر کسی خواه ناخواه سمت مطلوبش می‌رود.
اما ممکن است شخصی واقع‌گرا باشد و به وجودِ کمالی باورمند نباشد.
منظورم یک کمالِ معین غیر نسبی است.
ممکن است شخص کمالش را مثلاً در خوش‌باشی‌ بداند یا در بی‌کمالی بداند.
این دسته بندی به این وسعتی که می‌فرمایید همه کس را در بر می‌گیرد. 

0

فدای سرتان عزیز دل 🌹

0