یادداشت رضا صالحی

        تعبیر «بافته» زیباترین کار نویسنده در این کتاب است. نامی که از چندین سو با فرم و محتوای داستان هماهنگ می‌شود. 
روایت‌های داستان برای من خیلی واقعی و ملموس بود؛ انگار تصویر کاملی از اتفاقات داشتم؛ حتی از خود فیلمی که نویسندهٔ داستان کارگردانی کرده، بهتر و منسجم‌تر می‌دیدم که چه می‌شود.
سرعت اتفاقات داستان خیلی زیاد است؛ به قدری که اگر این داستان به دست محمود دولت‌آبادی می‌افتاد، احتمالاً سه مجموعهٔ ۳جلدی می‌شد. یا اگر دست داستایوسکی می‌افتاد، مجموعه‌ای دوجلدیِ کلفتی می‌شد.
برای همین، گمان می‌کنم شخصیت‌ها برای من آن‌قدر عمق پیدا نکردند که احساس‌شان را از دل کلمات دریافت کنم -نه از تصورکردن موقعیت در زندگیِ خودم. 
امّا داستان را دوست داشتم. در این برهه از زندگی، برای من این داستان حرف داشت؛ هرچند دوست نویسنده‌ام که نویسندگی هم آموزش می‌دهد، اصرار داشت که روایت کتاب خط منطقی ندارد؛ ولی رها از تکنیک‌های داستان‌نویسی، این کتاب برای من حرف داشت. این بافته‌شدنِ تلاش و مبارزه و تکاپوی افراد مختلف، برای من که امروزه در لبهٔ تردیدهای زندگی ایستاده‌ام، خیلی معنادار و جهت‌دهنده بود. 
امتیاز ۳یی که دادم، به خاطر قوت این تصاویر و معنا بود و ۲یی که ندادم، به خاطر سرعت بالا و ضعف شخصیت‌ها بود.
      
17

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.