یادداشت حسن مجیدیان

نبودن
        🔹 رمان نبودن

رزمنده ای در جنگ، نیتش  این است که حتی یک قطره خون از کسی نریزد. بنابراین می‌رود واحد تخریب. او حین خنثی سازی یک پایش را از دست می‌دهد و  همزمان اسیر هم می‌شود. زیر شکنجه های طاقت فرسا و وحشتناک استخبارات عراق، عاشقِ پرستاری می‌شود که هر روز برای مداوای او به درمانگاه و حتی اسارتگاه می‌شود. همین سرزدن سلما به او و امتیازاتی که عراقی ها به او در اسارت می‌دهند،  برایش دردسرها و حرف و حدیث هایی میسازد. بعد از آزادی همچنان در فکر و عشقِ سلما پرستار عراقی است و در ایران با مسائلی راجع به پایش و گذشته اش در عراق مواجه است تا اینکه خاله اش...

یکی از گرم ترین روایت ها و جالبترین موقعیت هایی که آدم ها درش گیر می افتند و با خودشان کلنجار می‌روند را در این کتاب خواندم. جذاب و بدردبخور بود و من در حین مطالعه به این فکر بودم که تو در موقعیت قهرمان داستان اگر بودی، چه میکردی و چه میگفتی؟ کتابی که آدم را درگیر کند و جای شخصیت های کتاب بنشاند و ذهن و دل آدم را مشغول کند؛ حتما کتاب خوبی است و ارزش خواندن دارد. کتاب را انتشارات سوره مهر به قلم آقای مهدی زارع منتشر کرده است.

#معرفی_کتاب 
#نبودن
#جانباز
#عشق
#آخرین_کتابی_که_خواندم

      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.