یادداشت
6 روز پیش
بسم الله الرحمن الرحیم جلد سوم از مجموعه کتاب های آموزش نویسندگی هم به اتمام رسید. این کتاب تبدیل به یکی از ارزشمندترین و بهترین کتابهای کتابخانه ام شد، و لذت زیادی از خواندنش بردم. لذتی که بردم از جنس لذتی بود که انسان برای آموزش و یادگیری حرفه یا مهارت موردعلاقه ش میبرد. مثل فردی که به حفظ قرآن علاقه مند است و با وجود تمام سختی ها با عشق قرآن را حفظ میکند. یا فردی که آشپزی دوست دارد و نه با ناراحتی بلکه با شادی آشپزی میکند، و هر لحظه ی این کار از خرد کردن مواد گرفته تا اضافه کردن ادویه برایش جذاب است. یا هنرمندی که حتی براق کردن کار برایش لذت بخش است. اما چرا همچین لذتی از یادگیری مهارت مورد علاقه مان میبریم؟ به خاطر نتیجه اش! نتیجه ی کار، هرچه که باشد، جواب همه ی آن سختی هایی است که کشیده ایم. حافظی که یک یا چند سال به حفظ قرآن مشغول بوده، بعد حفظ کامل آن و گرفتن لقب حافظ کل خوشحال میشود. آشپز که غذایش را مزه میکند و میبیند همه چیز اندازه است و فراتر از انتظار خوشمزه شده، بالاخره نتیجه ی زحماتش را میبیند. وقتی هنرمند شروع میکند نزدیک یک ماه( یا حتی چند ماه) کشیدن یک تابلو، بعد دیدن تصویری زیبا که بر بوم نقاشی اش نقش بسته ارزش کارش را درک میکند. نویسنده هم همین گونه است. او سالها برای گسترش رمانش کار میکند، تعامل با دیگر انسان ها را فراموش کرده و به خاطر کارش تنها همدم هایش میشوند شخصیت های داستانش، وقت برای ویرایش چندباره ی رمان صرف میکند، حتی مجبور میشود با خیلی از صحنه ها و شخصیت های دوست داشتنی داستان خداحافظی کند چون زائد هستند، و همه و همه ی این کارها برای چیست؟ برای دیدن کتابی چاپ شده، که خواننده با کلی انتظار و توقعات بالا آن را خریده و میخواند. و بعد خواندن، لبخندی بر لبش نقش میبندد و نویسنده را تحسین میکند. نه فقط یک خواننده، بلکه هزاران خواننده که با کتاب های آن نویسنده ارزش کتابخوانی را درک کرده اند. این پاداش کار نویسنده هاست. پس من هم برای اینکه انشاءالله روزی همچین صحنه ای را ببینم تلاش میکنم. و برای همین اینکه کتابی بخوانم که شرط و شروط صحنه پردازی در رمان را یاد میدهد من را خوشحال میکند. البته جا دارد به نکته ای اشاره کنم. نویسندگی صرفا یک فرمول خاص ندارد که همه ی نویسندگان آن را استفاده کنند. مثلا: تعلیق×شخصیت پردازی+گفت و گو نویسی ÷۲=داستان نه، نویسندگی همچین فرمولی ندارد. نویسنده خودش باید داستانش را بنویسد. البته که در این راه خیلی ها به نویسنده کمک میکنند، اما در نهایت او است که باید ببیند میخواهد چه کار کند و چه قواعدی در رمانش رعایت شود. نویسندگی فرمول ندارد، اما قواعد دارد. قواعدی که رعایتشان موجب بهتر شدن داستان میشود. البته همه این قواعد را رعایت نمیکنند ولی هر کس که این قواعد را رعایت کرده تبدیل شده به یک نویسنده ی خوب. قاعده، فرمول نیست. یک نقشه ی راه نیست. منظور این است که چگونه داستان خود را بنویسید که به مذاق خواننده خوش بیاید. مثلا چگونه شما باید تعلیق در داستان را انجام دهید که حوصله را سر نبرد و در عین حال هیجان انگیز باشد؟ این کتاب هم قواعد صحنه پردازی در رمان را آموزش میدهد. در این کتاب کلی هایلایت زیر کلمات کشیدم. و از نشانگر استفاده کردم. در واقع اولین کتابی بود که هرجا دستم آمد با خودکار و ماژیک یک علامت گذاشتم و چه حس جالبی هم داشت.(البته انجام دادن این کار با کتاب های داستانی برایم شکنجه است) اولین موردی که باعث میشود این کتاب یک کتاب خوب برای داستان نویسی باشد این است که معلوم است نویسنده تجربه دارد و اطلاعات و آموزش های کتاب من در آوردی نیست، انگار بر اساس تجربیات خودش این نکات را به نویسندگان آموزش میدهد. با توجه به مثال هایی که آبستفیلد از رمان های خودش آورده بود مشخص بود او نویسنده ی خوبی است. و اطلاعاتش قابل اعتماد است و استفاده ی از آنها باعث میشود داستانتان واقعا بهتر بشود. دومین مورد این است که نویسنده راهکارهای خوبی را ارائه میکند. راهکارهای به درد بخور برای چینش صحنه های داستان. راهکارهایی برای اینکه چگونه داستانمان هم آرامش و سکون داشته باشد و هم تعلیق و هیجان. سومین مورد این است که مثال های داستانی خوبی آورده شده بود. چه از رمان های خود نویسنده و چه رمان های دیگر نویسندگان. چهارمین مورد این است که کتاب انگیزه ای برای نوشتن در شما ایجاد میکند، گویی دلتان میخواهد هر لحظه دفتری بردارید و شروع کنید به نوشتن! پنجمین مورد این است که نویسنده علاوه برای صحنه پردازی و تعلیق برای هرچیزی راهکاری ارائه داده. هم ساختار رمان، هم شخصیت پردازی، هم گفتگو نویسی، هم طنزنویسی و خیلی چیزهای دیگر. کتاب نکته ی منفی ای ندارد غیر یک مسئله که به شدت ناراحتم کرد. در مورد ترجمه ی کتاب است. ترجمه خوب و روان بود، ولی مسئله، مسئله ی سانسور کتاب است. در تکه ای از کتاب در مورد طنزنویسی از کتابهای خوب با ژانر کمدی چند مثال آورده شده است. اما به دلیل نامناسب بودن این مثالها، مترجم به دلخواه خود بخشی از یکی از داستان های جلال آل احمد و چارلز دیکنز را آورده است! از نظر من این کار به هیچ وجه کار درستی نیست. یا متن باید حذف شود یا کامل آورده شود. اگر آن را حذف کنید، نباید جایگزین انتخاب شود. چه بسا انتخاب های مترجم از نظر نویسنده ای که این کتاب و اطلاعاتش را گردآوری کرده گزینه های مناسبی برای آموزش طنزنویسی نباشد. در واقع حس میکردم انگار مترجم متن کتاب را تغییر داده است. اما در کل کتاب خوبی است و ارزش خواندن را مطمئنا دارد و پیشنهادش میکنم. به خصوص برای نویسندگان مبتدی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.