یادداشت زهرا میکائیلی
1403/6/3
4.4
24
شبیه همان قصههای تلخی که بیشتر یین نویسندگان کلاسیک انگلیسی دیدهام. سارا، کودکی که مادرش را ازدست داده و بعد هم پدرش و ثروتشان و همهی آنچه داشتهاند. یک مدیر شبانه روزی بدجنس و پولپرست که تا وقتی سارا پولدار است تملقش را میگوید و همینکه فقیر میشود او را به زیر شیروانی تبعید میکند و همهجور ظلمی در حقش روا میدارد! بهرحال ماجرای سارا همان است که قبلا در کارتونش دیدهایم. یک شبه بدبخت شدن و دو سال بعد دوباره با معجزهای خوشبخت شدن. *نکتهی پنهان کتاب استعمار هند است توسط انگلستان، پدر سارا و دوستش هر دو از نظامیان مستقر در هند هستند و این موضوع در داستان پذیرفته شده است. سارا از خاطرات هند و رفاه و آسایشی که داشته و خدمتکاران هندی که با او مثل شاهزادهای رفتار میکردند به خوشی یاد میکند و دوست پدرش هم با خدمتکاری هندی به لندن برمیگردد. خدمتکاری که اتفاقا دلش برای همصحبتی به زبان خودش تنگ شده و اولین بار او است که به فکر کمک به دختر فقیر همسایه میافتد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.