یادداشت محدثه سلمانی

        امان از عمر آدمیزاد! از آن وقتی که خاله م این کتاب رو به من هدیه داد 12سال می گذره!اون موقع از فضای بعد انقلاب و جنگ و کردستان و اوین و ارتش چیز چندانی نمی دونستم. این کتاب قشنگ من رو پرت کرد توی دل حوادث.
کتاب درباره سرهنگی به اسم حمیدرضا مدنیه که قبل انقلاب توی ارتش بوده و بعد انقلاب راهی کردستان می شه. در حقیقت سرهنگ مدنی برداشتی از شخصیت شهید ایرج نصرت زاد، سرهنگ ارتشه، که خیلی ها توی فیلم غریب باهاش آشنا شدن. 
کتاب خوب شروع می شه. تصویر زندگی خانوادگی حمید و اتفاقاتش خیلی خوب زمینه های شخصیتی حمید رو نشون می ده. شخصیت پردازی ها واقعی و باور پذیره، اتفاقات ریتم خوبی دارن و نویسنده از پس توصیف فضای زندگی خونوادگی یک خونواده مذهبی توی فضای قبل انقلاب براومده.
داستان بین حال و گذشته در رفت و آمده و از زبون شخصیت های مختلف روایت می شه و خواننده از دید تیپ های مختلف جامعه حوادث رو می بینه. تقریبا همه جور شخصیتی توی کتاب هست. ماموستای سنی، ارتشی، سپاهی، روحانی، کومله و حتی رئیس اوین و به نظرم روابطشون با هم باور پذیر و خوب از کار در اومده.حوادث ریتم نسبتا یکنواخت اما منطقی ای داره. 
نویسنده یک جاهایی از نمادها استفاده کرده بود که گاهی من رو می گرفت و گاهی به نظرم کلیشه ای بود.
روایت تاریخ از دید ارتش رو توی این کتاب خیلی دوست داشتم. بازتاب دادن ظلم هایی که افراد فاسد کله گنده ارتش   شاهنشاهی به مرز نشین ها کردن، حضور ارتش شاهنشاهی توی عمان و حضور ارتشی ها توی اوین.کلا جنگ و انقلاب کمتر از دید ارتش روایت شده و این کتاب روایت خوبی از این بازه تاریخه. 
      

6

(0/1000)

نظرات

در قیاس با عصرهای کریسکان چطور بود؟
1

0

این داستانیه و شخصیت پردازی و فضاسازی داره. جدا از اون واقعا لحنش خیلی بهتر و گیراتره. اما عصرهای کریسکان کاملا توی کردستان و بین مردم کرد می گذره در حالیکه این کتاب درباره ارتش و سپاه توی کردستانه 

1