یادداشت 🇵🇸زهرا سادات گوهری🇵🇸
1403/4/13
من مدت زیادی این کتاب رو در کتابخونه م داشتم ولی نمیخوندمش تا امروز یعنی ۱۴۰۳/۴/۱۳ که در کمتر از نصف روز تموم شد... کتاب پیچیده ست یعنی در واقع شما نمی تونید پایان رو حدس بزنید . داستان راجع به سه تا نوجوون یعنی ارنست،رایان و لیزیه. و یه افسانه ی قدیمی راجع به چاهی که با با سکه انداختن در داخلش آرزو رو برآورده میکنه و یه زیرزمین قدیمی متعلق به پدربزرگ ارنست که داخلش وسیله هاییه که یه جور هایی واسطه ی برآورده شدن آرزوها هستن. داستان گره های زیادی داره که همه به راحتی حل میشن .غیر صفحات اول داستان کشش زیادی داره و خواننده رو علاقه مند به دونستن ادامه ی ماجرا میکنه.ولی خب نثر ساده ای داره و کودکانه ست ولی خب در حد خودش کتاب خوب و ساده و به قولی جمع و جوره که داستان قشنگی داره .و خب یه اتفاقات و داستان هایی مثل عموی پدر ارنست حل نشده موند به نظرم و جا داشت که نویسنده در این مسئله داستان پردازی بهتری داشته باشه. یه مسئله دیگه هم هست که به نظرم قضیه ی چاه،خیلی مسخره و سطحی بود و این احمقانه بود که همه ی آرزوهای برآورده شده به یه چاه نسبت داده میشدن!ولی اگه از اون بگذریم اینکه چجوری آرزوها برآورده میشدن جالب بود. خلاصه که ... به عنوان یه کتاب ساده و تفریحی بهش نگاه کنید و اینکه یه چیزی داره برای اینکه بخونیدش و خب ارزش وقت گذاشتن رو داره .ولی به چشم یک کتاب ساده و تفریحی بهش نگاه کنید ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.