یادداشت 🇵🇸زهرا سادات گوهری🇵🇸

پیتر پن
        _چیزی نشده پیتر!فقط بزرگ شده ام.حالا من بیشتر از بیست سال دارم.
_تو قول دادی که بزرگ نشوی ‌.

کتاب پیتر پن جز کتاب هایی بود که فکر میکردم یه روند خیلی کودکانه و سطحی داره ولی خب در پایانش نظرم عوض شد . یکم اتفاقات داستان برام عجیب و غیر قابل درک بود مثلا وقتی که سایه ی پیتر جا مونده بود و خانم دارلینگ هیچ تعجبی نکرد و این برام عجیب بود چونکه خانم دارلینگ یه بزرگسال بود.
ولی خب هرچی داستان جلوتر میرفت قشنگ تر میشد...از شخصیت پیتر پن همزمان خوشم میومد و همزمان ازش متنفر بودم چون یه پسربچه ی خیلی مغرور و در حین حال بیچاره بود که به خاطر چیزهایی که دیده بود از دنیای بزرگسال ها متنفر شده بود . از اینکه نویسنده چطوری پری ها رو توصیف کرده بود هم خوشم اومد چون هیچ وقت از پری ها خوشم نیومده :/و زیاد از اینکه همه چیز خوب پیش میرفت خوشم نیومد به نظرم بهتر بود یکمی نقش آدم بدهای داستان پررنگ تر باشه.
ولی جدا از این حرف ها،دنیایی که در این کتاب خلق شده دنیای عجیب غریبی پر از دزدان دریایی و سرخ پوست ها و پری ها و پسربچه هاییه که هیچوقت بزرگ نمیشن...دنیایی که میتونی توش بچه باشی...بچگی کنی .
اگه آرزویی داشته باشم اینه که بتونم یه شب همراه پیتر پن و تینکربل به ناکجاآباد پرواز کنم...دنیایی که هیچ چیزی در اون قابل تغییر نیست...
و خب در آخر ارزش خوندن رو داره...
      
281

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.