یادداشت سامان
1404/1/14
شرم یکی از موضوعات یا بهتره بگم معضلاتی است که باهاش درگیر هستیم.شدت این شرم متفاوت هست اما تقریبا همه افراد در برهه ها و موقعیتهای گوناگون زندگیشون باهاش دست و پنجه نرم میکنند. شرم عمیق و مزمن، لذت زندگی رو دریغ میکنه و فشار زیادی رو به آدم منتقل میکنه. به نظرم شرم اینقدر عذاب آور هست که شاید خیلی اوقات دوست نداشته باشیم یادمون بیاد اون موقعیتهایی که گرفتارش شدیم و مثل یک هشت پا به وجودمون پیچیده و در نهایت ما رو از حرفی که میخواستیم بزنیم و کاری که میخواستیم انجام بدیم و حقی که میخواستیم داشته باشیم محروم میکنه. شاید اگر شرم رو بهتر و کاملتر بشناسیم، بتونیم راه درستی هم برای مقابله یا تخفیفش پیدا کنیم. جوزف برگو در این کتاب سعی میکنه شرم رو به طور کامل بررسی بکنه و با تقسیم بندیهای متفاوت، انواع شرم و همچنین نقابهای شرم رو به مخاطب معرفی کنه. برگو ساده و روان گفته و کتاب برای مخاطب عامی مثل من نوشته شده و کتاب سخت خوان و پیچیدهای نیست... برگو شرم رو مجموعهای از هیجانات میدونه که درجات مختلفی داره و از خجالتزدگی خفیف شروع میشه و تا حقارت ادامه پیدا میکنه. او ظهور و بروز شرم رو به صورت کلی در چهار بخش تقسیم میکنه. عشق یک طرفه، طرد شدن، آبروریزی و انتظارات برآورده نشده.با توضیح هر کدوم از این موقعیتها و مثالهای بسیار ملموسی که میزنه مطلب به خوبی جا میافته. به این نکته هم اشاره کنم که برگو از درمانگران با رویکرد هیجانی است که ریشه مشکلات رو در کودکی میدونه و با این شیوه کار میکنه. بخش دوم کتاب که برای من مفیدترین و پربارترین بخش کتاب بود نقابهای شرم رو به طور کامل توضیح میده.برگو در این بخش سه نقاب کلی اعم از اجتناب، انکار و کنترل شرم رو که هر کدوم به شکلهای متفاوتی ظاهر میشه رو معرفی میکنه. در این بخش نویسنده تجربیات خودش رو از مراجعانی که داشته و از این نقابهای شرم استفاده کردند برای مخاطب تعریف میکنه. این واکنش های سه گانه که اغلب ما برای مقابله با شرم ازش استفاده میکنیم به اشکال گوناگونی چون اضطراب اجتماعی، بی بندوباری جنسی و اعتیاد،برتری و تحقیر و خود آزاری و خود بیزاری و .... نمود پیدا میکنه. یک مساله ای که در این بخش دیده میشد، برگو ضمن بازتعریف خاطرات و تجربیات مراجعانش، بعضا و ملایم یک خودانتقادی هم از خودش در روند درمان داشت و یه سری جاها به این نکته اذعان داشت که بهتر بوده این کار/حرف رو انجام نمیداده. فکر میکنم این قسمت ها برای درمانگران جذابیت داشته باشه. بخش سوم کتاب به یک سری عواملی میپردازه که باعث بهبودی شرم فلج کننده میشه. به طور کلی برگو در کتاب ابدا رویافروشی نمیکنه و با مخاطب خودش صادقانه حرف میزنه. او در چند جای کتاب اشاره میکنه که نسخه شفابخشی که شرم رو به طور کامل از بین ببره وجود نداره و بهتره من نوعی درگیر شرم هم به دنبال این راهکار نباشم. برگو معتقده ما باید تابآوریمون رو در برابر شرم گسترش بدیم و راهکارهایی هم که میده ذیل همین مساله تعریف میشه. فکر میکنم حرف منطقی و درستی هم هست. چون شرم گاهی چنان عمیق در وجود انسان رسوب میکنه که رسوب زدایی کامل ممکن نیست. طبعا من فرد درگیر شرم هم اگر بخوام دنبال راهی برای رفع کامل شرم باشم، حتما تو ذوقم میخوره و احتمالا دچار شرم انتظارات برآورده میشم. پس بهتره دنبال راه واقعی تری بود. رویا شاید شیرین باشه اما وقتی ببینیم در این مسیر دست نیافتنیه، نه تنها این شیرینی رو از بین میبره بلکه تلخی مضاعفی بهمون اضافه میکنه که بهتره مانعش بشیم، زندگی به اندازه کافی تلخی داره...بخش دوم کتاب که در مورد نقابهای شرم بود، از اون قسمتهای آگاهی بخشی است که گاهی دردناک هم میشه. وقتی کسی خودش رو زیر یکی از این مجموعههای نقاب ببینه و ریشه رفتارش رو متوجه بشه، درسته دردناکه اما این درد میتونه به رشد و خودآگاهی کمک کنه و اساس کار برگو هم به نظر من در این کتاب این بود که مخاطب رو در مورد مساله شرم به خودآگاهی برسونه. در انتهای بعضی فصول تمرینهایی آورده شده که من در حال حاضر انجامشون ندادم و طبیعتا نظری هم ندارم.اما فکر میکنم تمرین در کتابهای خودیاری فی نفسه مساله خوب و ارزشمندی باشه...از صمیم قلب آرزو دارم همه ماهایی که درگیر این شرم کوفتی هستیم، به قول برگو بتونیم تاب آوری بیشتری در مقابلش داشته باشیم و اجازه ندیم سوارمون بشه....فکر میکنم امتیاز 3.5 تا 4 امتیاز عادلانه ای برای این کتاب مفید باشه...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.