یادداشت امیرمحمد حبیب پوریان
1403/3/12
به نام خدا، مکعب های روبیک را تا به حال دیدید؟ وقتی از جلوی مغازه ها رد می شوید، برایتان رژه می روند، رنگارنگ، مثلثی، مربعی، مگنتیت، می روید و یکی شان را می خرید، بعد که رفتید خانه، با ضرب و زور هم که شده حلش می کنید، نهایتا که حل کردید دوباره خراب می کنید، عقلتان می گوید برای تقویت است اما احساستان چه؟ روبیک ها تو خال اند، چیزی پشتشان نیست، مانند این کتاب رنگی اند... به جای اینکه غذا را در اختیار مردم بگذاریم، و مردم بو بکشند و متنفر شوند. دستور پخت را در اختیارشان بگذاریم، انها به رنجشان پشت نمی کنند، لازم نیست بنویسیم او بد است، می نویسم او از همه متنفر است تا تو به این نتیجه برسی که او بد است، نوع روایت با راوی است، در طی داستان سعی در تجسم دنیا ی ان زمان دارد که می توان گفت، چهار سوم نبوغ نویسنده، برای این است، برخلاف قلعه ی حیوانات، که نبوغ سر داستان پردازی بود،،،، سوال ها جذاب بودند، جواب ها، از روی نبوغ نویسنده بودند، خب اما کافیست با حرف های تکراری او مخالف باشی، اگر بشینی روی تک تک جمله ها فکر کنی به یک نتیجه ی تکراری می رسی، ،،، خوب سعی داشت قضیه رو رنگین نشان بده، و ابداعات فوق العاده ای هم داشت، مثل نو گفتار و اکران دور برد و هزاران چیز دیگر، در کل برای یک بار خوب است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.