یادداشت امین پازوکی

خدا بود و دیگر هیچ نبود
        کتاب «خدا بود و دیگر هیچ نبود» شامل دست نوشته‌ها و نامه‌های دکتر چمران است که در طی سالیان دراز نوشته‌اند. سالیانی که در سه جای مختلف این کره خاکی یعنی آمریکا، لبنان و ایران سپری شد.
این نامه‌ها و نوشته‌ها را می‌توان به غیر از این سه بخشی که نویسنده کتاب (بهتر است بگویم گردآورنده نامه‌ها و تنظیم کننده آن‌ها یعنی آقای مهدی چمران) تقسیم‌بندی کرده، یعنی نامه‌های آمریکا، لبنان و ایران، به سه بخش دل‌نوشته ، خاطره و نامه تقسیم‌بندی کرد.
در بخش آمریکا دل‌نوشته‌های دکتر را می‌بینیم. دل‌نوشته‌هایی که حاکی از یک غم در دل ایشان است. غمی که باعث شده از تمام لذت‌ها و مادیات این دنیا دل بکند و به هدفی دیگر فکر کند. من فکر می‌کنم که این بیت معروف مولوی «بشنو از نی چون حکایت می‌کند / از جدایی‌ها حکایت می‌کند»‌ قصه حال دکتر چمران است. چرا که او هم از جدایی و دوری خدا به شِکوه در می‌آید و ناله سر می‌دهد و بیتابی می‌کند. «نزدیک به یک سال می‌گذرد که در آتشی سوزان می‌سوزم. کمتر شبی به یاد دارم که بدون آب دیده به خواب رفته باشم و آه‌های آتشین قلب و روح مرا خاکستر نکرده باشد!» (صفحه 19)
در این دل‌نوشته‌ها نکته‌های بسیار خوبی نهفته است که می‌تواند ذهن هر خواننده‌ای را برای مدتی به فکر وا دارد: «ای خدای بزرگ، برای من چه مانده است؟ نام خود را بر سر چه باید بگذارم؟ آیا پوست و استخوان من، مشخص نام و شخصیت من خواهد بود؟‌ آیا ایده‌ها ، آرزوها و تصورات من شخصیت خواهند داشت؟ چه چیز است که «من»‌ را تشکیل داده است؟ چه چیز است که دیگران مرا به نام آن می‌شناسند؟ ...» (ص20) و بسیار یادداشت‌های دیگر مانند این.
در قسمت نوشته‌های لبنان هم به نمونه‌هایی از دل‌نوشته بر‌می‌خوریم؛ ولی بیشتر بخش لبنان را خاطره پر کرده است. خاطراتی که از جنگ در لبنان سخن می‌گوید و وضعیت را شرح می‌دهد. در این بخش به چند نامه که دکتر چمران به امام موسی صدر و یک نامه که سید احمد خمینی درباره‌ی مراسم یاد بودی که برای شهید سید مصطفی خمینی برگزار شده بود، می‌توان اشاره کرد.
در آخر کتاب هم به بخش ایران برمی‌خوریم که اولین این یادداشت‌ها، نامه برای مادر خود است. آخرین یادداشت بخش ایران و کتاب، پیام دکتر چمران است به ملت ایران پس از شکست ضد انقلاب که در پاوه نوشته‌اند.
در یادداشت «خدا بود و دیگر هیچ نبود» (یادداشت 19 فوریه 1987 در لبنان)، دکتر چمران داستان خلقت انسان و اینکه خدا چه هدفی را از خلقت انسان دنبال می‌کرده را آورده است.
ابتدا جایی را متصور می شود که به غیر از خدا هیچ چیز نیست. ظلمت و جهل است، عدم است. سپس می‌گوید که خدا دارای صفات و ویژگی‌های ممتازی بود ولی آن‌ها را به کسی نشان نداده و از آن‌ها استفاده نکرده بود. صفاتی مانند رحمان و رحیم بودن، زیبایی خداوند، قادر و توانا بودن او و ... . سپس خدا اراده کرده و این جهان با همه موجودات آن مانند کوه و دریا و پرندگان و موجودات و فرشتگان همه را آفرید.
سپس انسان را از لجن و گل خلق کرد و او را در میان غوغای وجود رها ساخت.
انسانی که به این دنیا آمده بود از همه رنگ‌ها و شکل‌ها و حیوانات وحشت کرده بود و به جایی پناه می‌گرفت. او دنبال پناهگاهی بود که در آن با یکی از مخلوقات خو بگیرد و از تنهایی و غیر عادی بودن در‌آید.
به سراغ فرشتگان، کوه، دریا، جنگ، کویر، پرنده، آسمان، ستارگان و ... رجوع می‌کند ولی هیچ‌کدام به انسان اعتنایی نمی‌کنند و از کنار او می‌گذرند. و انسان دل شکسته و خسته و مأیوس می‌شود. در این بین ندایی می‌آید و انسان را با حقیقت خلقت آشنا می‌کند و می‌گوید که چرا آفریده شده است. «ای انسان، خلقت در تو به کمال رسید، و کلمه در تو تجسّد یافت، و زیبایی با دیدگان زیبا بین تو ظهور کرد، ‌و عشق با وجود تو مفهوم و معنی یافت، و خدایی خود را در صورت تو تجلی کرد.
ای انسان، تو مرا دوست می‌داری و من نیز تو را دوست می‌دارم، تو از منی و به سمت من باز می‌گردی.» (ص173)
این کتاب برای کسانی که می‌خواهند به صورت کلی با خصوصیات اخلاقی و زندگی دکتر چمران آشنا شوند گزینه خوبی است. می‌توان با این کتاب به این رسید که ایشان به چه چیز می‌اندیشیدند و از چه هراس داشتند. می‌توان به قدرت و اعتماد به نفس ایشان در زمان جنگ پی‌برد. به اینکه چرا درس در آمریکا را رها کرد و به مناطق جنگی لبنان رفت.

امین پازوکی
      
8

9

(0/1000)

نظرات

من این کتاب رو در نوجوانی خوندم و چقدر در ساختن رابطه‌ام با خدا، تاثیر مثبت داشت. در اینکه یاد بگیرم با خدا عاشقانه حرف بزنم.

0