یادداشت مهدیه
1404/5/24
چند ساعتی است که از تمام کردن کتابی که همیشه دوست داشتم بخوانمش، میگذرد. متاسفانه این کتاب هم با آنکه توقع زیادی ازش داشتم، انتظاراتم را برآورده نکرد. داستان زندگی یک خانواده در انگلستان است که از همان صفحات اول، داستان کتاب معلوم میشود. خانم بنت شنیده است که آقایی جوان و ثروتمند در نزدیکی آنها اقامت کرده و میخواهد آقای بینگلی را هرطور شده عاشق یکی از پنج دخترش بکند. این تلاش خانم بنت برای تمام دخترانش در طول کتاب رخ میدهد. اما داستان بیشتر مربوط به الیزابت، دختر دوم است که در همان مهمانی رقص با آقای دارسی آشنا میشود که به ظاهر و شاید باطن مغرور و از خود راضی است و ... اما چرا آنطور که باید کتاب را نپسندیدم؟ روند داستان کند بود و اصلا به زود داستان داشت. بیشتر، توصیف مهمانی ها و دعوت به شام و تجملاتی از این قبیل میگذشت. و اینکه شخصیت پردازی ها آنطور که باید خوب نبودند. همه یا خوب بودند یا بد .ویکهام و دارسی شخصیت هایشان یکهو تغییر کرد. و نظر مخاطب را هم تغییر داد . آقا و خانم بنت نقش یک والدین بی تفاوت را دارند که چندان نمیتوان بهشان اعتماد کرد. بعضی شخصیت ها همچون مری خیلی گنگ بود و انتظار میرفت حداقل تمام پنج دختر به خوبی شخصیت پردازی شده باشند.بنظرم آقای بینگلی، ویکهام و لیدی کاترین تنها شخصیت های خاکستری بودند. البته باید این را هم در نظر گرفت که این اثر 229 سال قبل و در حالی که جین آستین تنها 21 سال داشت، نوشته شده است. و اینکه تا کنون این اثر خوانده میشود واقعا ستودنی است. و اینکه جین به خوبی نقش طبقه اجتماعی را به تصویر کشیده است. طبقه اجتماعی که در گذشته بسیار پررنگ تر از امروزه بود. در کل خواندنش که یکی از معروفترین اثر کلاسیک است خالی از لطف نیست و شاید هم همه کتابخوان ها باید یکبار هم که شده بخوانند صبر پیشه کنند و همراه و همسفر شخصیت هایی هایی مثل الیزابت و جین، آقا و خانم گاردینر و آقای کالینز رو مخ، بینگلی و خواهران از خودراضی، قهرمان داستان دارسی( که اواخر کتاب از کارهایش شگفتزده خواهید شد) در بریتانیای قدیم باشید. ۲۴ مرداد ۱۴۰۴
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.