یادداشت محمود مطهرینیا
دیروز
قرار است کتاب درباره ابوذر باشد و نویسنده هم حقیقتاً مطالعه داشته و مجموعه احادیث و گزارشها درباره ابوذر را مطالعه کرده و در اثر آورده، اما بیشتر به سالاد داستانی باید آن را شبیه بدانم تا داستان و رمان: 1. اهمیت کتاب #براعت_استهلال نادر ابراهیمی درباره حسن مطلع کتاب و داستان را با این نوشته نصرالله قادری فهمیدم و انگیزه ام برای مطالعه #براعت_استهلال دو چندان شد. دهها صفحه طول می کشد که خواننده بتواند با بدون هیچ خط تعلیق و هیجانی بفهمد کتاب قرار است به چه موضوع یا شخصیتی بپردازد. 2. یکی از ویژگیهای عجیب کتاب مجبورم می کند آن را سالاد داستانی بخوانم این است که بارها و بارها در طول نوشتار آورده: در مرقومه ای خواندم... و در ادامه متن ترجمه حدیثی را عیناً می آورد و هرگز تلاش نمی کند آن عبارات را پرداخت کند و همجنس با بقیه عبارات. و در این راستا از آوردن حتی حدیث مفصل توصیه های اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوذر ابایی ندارد؛ همان توصیه هایی که شرح آن دو جلد کتاب مفصل آیت الله مصباح یزدی شده است. جنایتی که نویسنده مرتکب شده به جای پرداختن و شرح و تبیین احادیثی که می آورد مخاطب خود را دچار توهماتی مزخرف می کند. برای نمونه ص128 در میانه توصیه های مفصل و فوق العاده مهم و ارزشمتد اخلاقی رسول خدا صلی الله علیه به ابوذر و پیش از آوردن عبارات «ای ابوذر، پنج چیز را قبل از پنج چیز دیگر غنیمت بشمار...» می نویسد: «ابوذر مشتاق و عاشق می شنید. کلمات که از دهان پیامبر [صلی الله علیه و آله] که پر می گرفتند، نور می شدند. هاله ای از نور درست از وسط سر ابوذر وارد می شد. نور در مغزش می دوید. تک تک سلولها که تاریک بودند، نورانی می شدند. نورها تند تند در سرش می دویدند. سرش روشن می شد.» نویسنده نیم صفحه از این جنس توهماتش را ادامه می دهد، سپس عبارات پنج چیز قبل از پنج چیز را آورده و بلافاصله پس از آن می نویسد: «نور از کف زمین مسجد بالا آمد، بالاتر، بالاتر و اقیانوسی شد. مسجد به قاعده اقیانوس بیکران بزرگ شد....» بعد در ادامه شک ندارم اگر فقط چند سطر «ای ابوذر، پنج چیز را قبل از پنج چیز دیگر غنیمت بشمار...» از این کتاب را ابوالقاسم طالبی بدهند سریالی حداقل 80-90 قسمتی جذاب و پرکشش از آن بیرون خواهد آورد یا صادق کرمیار کتابی هم حجم #تنهاترین_عاشق،_عاشقترین_تنها خواهد نوشت که خواننده از خواندنش پشیمان نمی شود. 3. حشویات و مطالب غیر ضروری و نامربوط در کتاب خیلی زیاد است و باعث شده انسجام داستانی که هیچ، شما در صفحات کتاب انسجام خاصی را مشاهده نکنید. آشفتگی متن به حال و هوای ذهنی می ماند که هر لحظه ای به مشکلی می پردازد و خود را درگیر موضوعی می کند تا جایی که از تشخیص اولویتهایش می ماند. 4. در بخشهایی از کتاب متأسفانه پرداختن ضعیف به مطالب تاریخی و کلامی عملاً می تواند به جای آنکه در راستای اثبات باورهای شیعه استفاده شود، زمینه را برای سوء استفاده های سیاسی و دعواهای شیعه و سنی فراهم کند. این یکی از ظرافتهای سخنرانی و نویسندگی است که ما در عین حال که از مواضع شیعی خود عقب نشینی نمی کنیم و با دلیل و برهان و منطق از باورها و دیدگاههای خود دفاع می کنیم، بهانه دست دشمن مشترکمان ندهیم و کار را به جایی نکشانیم که قابل دفاع نباشد. متأسفانه در این کتاب از جنس مشکلات را می توان مشاهده کرد و به احتمال زید وزارت ارشاد هم با توجه به ناشر در صدور مجوز با تسامح برخورد کرده است. 5. برخی از گزارشها بشدت نیازمند تبیین و توضیح است که نویسنده گاه به سبب ضعف تاریخی و رویکرد اخباری به تاریخ آنها را بدون شرح، نقد و تبیین آورده (مانند ص97 و ادامه یافتن راهزنی ابوذر پس از اسلام آوردن) یا اگر تلاش برای توضیح داشته نتوانسته حق مطلب را ادا کند؛ مانند اینکه ابوذر سه سال قبل از بعثت نماز می خوانده است(ص59 و 52) 5. در مواردی کتاب از حال و هوای داستانی به طور کامل کامل خارج شده و قلم پژوهشی می شود. صفحه 50 مجموعه ای از احادیث درباره ابوذر پشت سر هم می آید، ص44 مجموعه نقلها و احتمالا درباره نام و نسب و قبیله و سابقه ابوذر آورده می شود و... خواننده چون به دنبال خواندن داستان است این دست مطالب برای او آزاردهنده می شود. 6. بازی با لغات در کتاب زیاد دیده می شود و حقیقتاً چشم خراش است. چندین صفحه آغازین کتاب به این اختصاص یافته که عرب، ابو، ابا و ابی را کی استفاده می کند، منظور از ذر چیست و آیا دختر ابوذر ، را ذره می خوانده اند و پسرش ذر و این دست مطالب... خیلی مبارزه با نفس کردم، اما بیش از یک سوم کتاب را نتوانستم جلو بروم. پیشنهاد می کنم اگر کسی قصد خرید یا امانت گرفتن این کتاب را دارد ابتدا 5-10 صفحه از آن را همانجا بخوانید بعد اگر برایتان جذاب بود آن را ببرید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.