یادداشت اختر خانوم
2 روز پیش
"بر ضد بلاهت، ایزدان هم بیهوده میستیزند." فکر کنید یک کشف مهم که برای همه سود داره رو چند نفری باشن که به روش های مختلفی سعی در مضر نشون دادنش باشند. باید این فرضیه رو اثبات کنند و با مانع های زیادی دست و پنجه نرم کنند. داستان توی سه بخش طرح میشه. بخش اول، ماجرای تشکیل پمپ الکترون و دعوای لامونت و هالام سر اون رو تعریف میکنه. هالام به عنوان پدر پمپ الکترون شناخته میشه و باعث و بانی اینه که زمین یک منبع انرژی بی پایان و سالم داشته باشه و پیتر لامونت کسی هست که خطر این پمپ رو برای زمین پیدا کرده و بی اندازه از هالام متنفر هست و به هر دری میزنه تا این تنفر و خطر پمپ رو بیان کنه. این قسمت، بخش مورد علاقه من توی کتاب بود چون پر از توضیحات علمی و دلیل و فکت بود که واقعا شبیه به یه کلاس درس جذاب بود؛ خصوصا که آسیموف خیلی از جاها به بهانه اینکه یکی از شخصیت ها مثلا اطلاعات کمی از فیزیک داشته اون بخش از مبحث علمی رو کاملا روان و ساده توضیح میداده. (بخش دیگه جذابیت این بخش برام همزاد پنداری بی حد اندازه با پیتر لامونت بود... شخصی که اون قدری احساساتی و هیجانی عمل میکرد که جدی بودنش واقعا نادیده گرفته میشد.🥲) بخش دوم خیلی بیشتر تخیلی بود و داستان جهانی موازی که باعث و بانی تشکیل پمپ الکترون بود رو تعریف میکرد. جهانی عجیب با قوانین و سبک زندگی عجیب که حتی برای بعضی از اعضای خودش هم مبهمه (دوآی عزیزم). نقطه قوت این بخش توصیف بسیار جذاب و بی نقص آسیموف از این موجودات بیگانه ساکن جهان موازی بود. چه از نظر فیزیولوژی چه از نظر عقل و احساسات و علم. که پیچیدگی توی شخصیت یکی از همین بیگانه ها _یعنی همین شخص دوآ که گفتم_ باعث زیبایی داستان میشه. دوآ هم خطر پمپ رو برای جهان خودش حس میکنه و سعی میکنه به بقیه بفهمونه ولی شخصیتش برای بقیه به قدری عجیبه که این احساس خطر رو هم به حساب به اصطلاح "چپ عاطفی" بودنش میگذارن. (کلمه "چپ" خودش داستانیه... ناراحت نمیشم اگه بهم بگید "چپ عاطفی" چون واقعا شخصیت دوآ رو توی خودم میدیدم...🥲) و قسمت سوم. این هم علم و هم تخیل رو به اندازه برابر با هم داره. توی ماه اتفاق می افته و علاوه بر مَه زاد شهودگرای عجیبی که توش نابودی خورشید تو حس میکنه ما با یکی از شخصیت های دیگه ای که با هالام مشکل داشت هم آشنا میشیم _که نمیگم کی_ و اون هم دقیقا مثل لامونت سعی در نشون دادن خطر پمپ الکترون برای جهان بوده ولی از راه متفاوت. لامونت خیلی هیجانی عمل میکرد ولی این یکی با روش اصولی و منطق جلو میره، ولی باز هم مانع هایی داره که باید بر طرفشون بکنه. این داستان شاید یکی از عجایب نوشته های آسیموف باشه. یه علمی تخیلی سخت که تا نخونید ازش هیچی نمیفهمید. =)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.