یادداشت نوید نظری
1404/2/1
۱- گشایش: روایتی از پرتگاه عقل و جنون رمان «جزء از کل» نوشته استیو تولتز، چونان آیینهای هزارپاره است که خواننده را از نخستین سطر، به ژرفای پرتلاطم زندگی، پوچی و معنا، عشق و انزجار، قانون و هرجومرج میبرد. اثری که با عبور از سطح رویدادها، در لایههای عمیقتری از روح انسان، فلسفه وجود، و بحران مدرن زیستن ریشه میدواند. همه سوالات و ابهامات این کتاب وضعیتی سهل و ممتنع دارد؛ هم سطحی دیوانهصورت دارد و هم عمقی شگفتانه سیرت! ۲- معماری روایت و زبان پنهان اندیشه این رمان با ساختاری غیرخطی و روایتی گاه فلسفی، گاه هذیانی و خودمانی، گاه رندانه و بیگانه، خواننده را از جهان کودکی مارتین دین تا زندانهای ذهن جسپر همراه میسازد. زبان تولتز، آمیختهای از طنازی تلخ، تعلیق روایی و آگاهی فلسفی است؛ لحنی که نه از ژست روشنفکری خالیست و نه از شور ادبی. تشبیهات او خاص و تکرار ناپذیر است؛ جایی در خصوص شمایل صورت کسی آورده است: گوشهایش شبیه مردی است که در کوچه باریکی برای عبور یک گاری کثیف به دیوار چسبیده است! یا جای دیگر در توصیف هیبت کسی او را به کت و شلوار نویی که هنوز آهار در بر دارد اما از جالباسی افتاده است مثل زده است! سبک این تشبیهات بدیع و از مایهی فروکاستن انسانی به حالات تحقیرآمیزش است. ۳- پژواک فلسفه و تاریکی معنا در بطن این اثر، اضطرابهای وجودی و تأملات عمیق فلسفی مارتین دین نهتنها شالوده فکری رماناند، بلکه همچون ریسمانی تیره، تمام روایت را در خود میپیچند. مارتین، روشنفکری منزوی و مأیوس، با واژگان خود جهان را نقد میکند اما خود نیز در برابر پرسشهایش بیپاسخ میماند. پایانبندی ناامیدکننده و تلخ زندگی او، بیش از آنکه ستایش بیخدایی باشد، سرگذشت سقوط انسانیست که از معنا بریده اما امیدی نیز در نیافته است. شاید صحنه مرگ او را بتوان پاسداشت نویسندهای دانست بر حقیقت انکار ناپذیر سایه نور خداوندی بر زندگانی بشری! ۴- رسانه، شهرت و توهم حقیقت شخصیت تری دین، در مرز لرزان قانون و حرمان سوزان شهرت، بدل به نماد بیثباتی ارزشهای اجتماعی میشود. او قهرمانیست برخاسته از هیاهوی رسانهها، نه کنش اخلاقی یا عدالتخواهانه. در این میان، تولتز پرده از قدرت ترسناک رسانه در ساختن واقعیت و تحریف اخلاق برمیدارد. طنز او، تیز و زخمیست؛ خندهای که در پیاش دردی ژرف نهفته. بزهکاری را مسند شهریاری میدهند و اصلاحگری را سنگ نفرت میپراکنند. ۵- تراژدی فرد در دل جامعه تقابل دیرپای فردگرایی و جمعگرایی در این اثر، در ستیز مارتین با جامعهاش تبلور یافته است. او همانقدر که از جامعه بیزار است، بازتاب انزوای ناشی از ناتوانی در سازش با آن است. جسپر نیز میان این دو قطب، در تلاشی بیپایان برای کشف خویشتن خویش سرگردان است. این پرسش در هزارتوی رمان میپیچد: در جهانی که یا تو را میبلعد یا وادارت میکند تظاهر کنی، آیا میتوان خود بود؟ در مقابل هر قدر پیوندهای سه نسل این خانواده با جامعه و فرهنگ ملیشان منقطع است، انرژی و توانشان برای درپیوستن با یکدیگر زیاد و تمامیناپذیر است. انگار این پایاب فروخورده در به آغوش کشیدن، مراقبت و فداکاری برای اعضای خانواده تنوره کشیده است. ۶- الهیات خاموش و ایمان فراموششده اگرچه رمان آشکارا از باور دینی فاصله میگیرد، اما پرسش از معنا، نیکی، رستگاری و ریشههای رنج، در تار و پود آن تنیده است. مرگ پوچ مارتین شاید فریادیست علیه زیستن بیچراغ ایمان، نه در ستایش پوچی، بلکه در هراس از آن. پرسش از خدا، در اینجا فریاد پرسشگر انسان تنهاست، نه خطابهای کفرآمیز. تولتز اگرچه صریحاً از خدا سخن نمیگوید، اما در سطرسطر کتاب، جای خالیاش را فریاد میزند. ۷- هویت، نژاد، و غیبت دین برخلاف بسیاری از آثار پستمدرن که به مسئله هویت قومی یا دینی میپردازند، این رمان دغدغهای از این دست ندارد. نام خانوادگی دین نیز بیش از آنکه بار مذهبی داشته باشد، طنینی فلسفی دارد. شخصیتها بیش از آنکه یهودی، استرالیایی یا مهاجر باشند، انسانهایی هستند در جستوجوی معنا و در نبرد با خویشتن. با این همه نمیتوانم از رگههای تاریک و لرزان نژاد پرستی نویسنده علیه اعراب و شرقیان درگذرم که ره تاریک و لغزان است. ۸- واپسین سخن: حقیقتی در هیاهو جزء از کل بیش از آنکه رمانی در ستایش یا نقد باشد، اثریست در حال طرح پرسش. تولتز با خلق جهانی عبوس، خندهدار، تلخ و سرشار از تناقض، خواننده را نه به پاسخی مطمئن، بلکه به سفری بیانتها درون خود میبرد. روایتی برای آنکس که از صافی زندگی گذشته، اما هنوز در آتشِ جستوجوی معنا میسوزد. خواندن این کتاب نه برای لذت، بلکه برای بیداری است؛ بیداری از خواب هنجارها، رویاهای ساخته شده و تاریکی جهانی بیخدا
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.