یادداشت پیمان قیصری
1403/3/17
4.3
60
خوشههای خشم کتابی نبود که من رو شگفتزده کنه... کتاب با توصیف طوفان و گرد و غبار و وضعیت بد زمینهای کشاورزی شروع میشه و ورود شخصیتهای اصلی جاییه که تام جود بعد از چند سال که به جرم قتل زندان بوده، با تعهد آزاد شده و برگشته. همون ابتدای کار واعظ قدیمی رو میبینه و باهاش همصحبت میشه، واعظی که دیگه واعظ نیست و تفکرات خاص خودش رو داره! خلاصه با این شخص به سمت خونه میره و اونجا تازه متوجه میشه که اعضای خانواده و همسایهها همهچیز رو رها کردن و رفتن. اونجاست که میفهمه بانکها زمینها رو از مردمی که مستاجر بانک بودند گرفته تا اونها رو یکپارچه کنه و با تراکتور سودش رو بیشتر کنه، چرا؟ چون اوضاع اقتصادی فاجعهست و بانکها هرآن ممکنه ورشکست بشن. خانواده تام و بسیاری دیگه از شرق به سمت غرب مهاجرت میکنن تا در باغها و مزارع کاری و پولی بدست بیارن. تام هم به خانوادهی نه چندان کم جمعیتش ملحق میشه و با یک کامیون راهی غرب میشن و تا انتهای کتاب با این خانواده همراهیم تا ببینیم چه بلاهایی بر سرشون میاد. کتاب دو روایت داره یکی در فصول فرد یکی در فصول زوج. در یکی با دید کلی تر از اتفاقات و وقایع صحبت میکنه و در دیگری داستانهای خانواده جود رو میخونیم و البته این فصول آنچنان هم جدا و پرت از هم نیستند. کتاب در یک خط بسیار صاف بدور از هیچگونه احساساتی بدبختی کشاورزان مهاجر رو به روی شما میاره و با یک دید سوسیالیستی سعی داره بگه دست در دست هم دهیم به مهر و فلان. شخصیتهای خانواده جود هم که آلت دست اشتاینبک شدن و هر از گاهی یکیشون رو پر پر میکنه 😒 تهش اینکه کتاب بدبختی دو سویهی رکود صنعت و اقتصاد و نامهربانی طبیعت رو خوب بیان کرده اما باگهایی هم توی کتاب هست. برای من کتاب متوسطی بود چون انتظار زیادی داشتم...ه
(0/1000)
1403/3/17
1