یادداشت قدسیه پائینی

پسری به نام قله
        قله مارسلو، پسر چهارده‌ساله‌ای است که به‌خاطر اینکه به‌صورت غیرقانونی از چند آسمان‌خراش بالا رفته، در آستانه‌ی محکومیت در دادگاه نوجوانان است. او که پس از سال‌ها پدرش را می‌بیند،  طی برنامه‌ای که پدر می‌چیند،‌ تصمیم می‌گیرد که به اورست صعود کند. اگر قله بتواند قبل از تولدش قله‌ی اورست را فتح کند، جوان‌ترین فردی خواهد بود که بر فراز بام 8840متری ایستاده است و زندگی‌اش را تغییر خواهد داد.
در این داستان به زندگی نوجوانی با توانایی خاص می پردازد و برای فتح اورست همراه پدرش شده است. قله با خانواده دوم مادرش زندگی خوبی دارد و پدرش سالهاست که سراغی از او نگرفته است. بعد از اتفاقی که می افتد، قله تصور می کند که می تواند رابطه خود با پدرش را بهبود ببخشد اما در طول داستان متوجه می شود که پدرش با وجود ابراز علاقه اش در تمام مراحل کوه نوردی دردرجه اول به فکر اعتبار و موقعیت خود است. 
با این حال این سفر برای قله دستاوردهای زیادی دارد و در انتها او با فداکاری نسبت به یک پسر بومی، اجازه می دهد تا او زودتر به قله صعود کند و افتخار اولین کوهنورد زیر پانزده سال نصیب خودش بکند و به این شکل نحوه رفتار پدر با خودش را هم تلافی می کند
در این کتاب در کنار خصوصیات خوبی که به نوجوان نشان میدهد مانند کار تیمی، روحیه فداکاری و مبارزه اما به تضعیف  پدر نیز می پردازد.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.