یادداشت فاطمه مجاب
1401/2/4
خیلی جملهها و قسمتای کتاب جالب بودن برام... ** جس در سازمان ملل مترجمی میشناخت که در زندگی عادی زبانش طوری میگرفت که نفسش بند میآمد. ولی وقتی ترجمه میکرد مثل بلبل حرف میزد. این مشکل روانی او فقط وقتی بود که از زبان خودش حرف میزد و همین که فکر شخص دیگری را بیان میکرد تمام اطمینان و اعتمادش را به خود بازمییافت. به عبارت دیگر دوست داشت دیگران برایش فکر کنند. ** از اصول معتبر زندگی لنی یکی این بود که هر وقت با چیزی مخالف بود بگوید موافقم. چون کسانی که عقاید احمقانهشان را ابراز میکنند اغلب بسیار حساسند. هرقدر عقاید کسی احمقانهتر باشد، کمتر باید با او مخالفت کرد. ** صدای عرعر خری را میشنویم. خریست و فوقالعاده هم خوشحال و نیکبخت است. به قدری خوشبخت است که فقط خرها میتوانند باشند. با خود میگوییم: «وای خدایا چه فلاکتی در این عرعر نهفته است!» دلمان برایش کباب میشود. ولی این برای آنست که خر واقعی خود ماییم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.