یادداشت

zeinvzfh

1401/9/26

هنوز هم من
        با خود خود کتاب زندگی کردم
تا ابد این سه جلد بهترین کتابای عمرم باقی میمونن
کاش واقعی بودن و آرزو میکردم که برم لو و مغازه اش رو ببینم و بعد بریم خونه سام رو ببینیم از اونجا بریم استورفورد و توی قلعه چرخ بزنیم و بعدش بریم خونه شون و غذاهای خوشمزه مامانش رو بخوریم و یکمم با توماس بازی ‌کنیم و با پدر و ترینا و ادی و مامانش حرف بزنیم.
شاید دلم میخواست اگنس رو هم ببینم و چشم غره برم بهش و کاش میتونستم اونجا کار پیدا کنم
حتما پیش آشوک و مینا هم میرفتم
یادم رفت بگم که قبل مرگ ویل ، ویل رو هم میخواستم ببینم و لی لی رو بغل کنم.
      

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.