یادداشت نرگس
1402/9/23

بهتر بود این کتاب: “کشتن مرغ مقلد” ترجمه میشد؛ مرغ مینا و مقلد شباهت زیادی به هم ندارند.. هارپر لی در انتخاب اسم مناسب برای این رمان موفق بوده، در جای مناسبی هم بکار برده. اسمی که طوری رمزگذاری شده که بنظرم حتی بعد از گذشت سالها میتونه بریدههایی از کتاب رو به ذهن خواننده بیاره. داستان توسط زنی با سنوسالِ نامشخص روایت میشه که بهنوعی خاطراتِ کودکیِ خودش رو بازگو میکنه اما نه روایت بچگانه شده و نه بچهها حرفهای اغراقآمیز میزنن. یک کتاب آموزشی که در قالب رمان فوقالعاده روان و ساده نوشته شده.انگار عمداً ساده نوشته شده تا هرکسی بتونه بخونه؛ بهخصوص پدر و مادرها یا حتی نوجوانان. یک دایرةالمعارف آموزشی که هنرمندانه به مسائلی از قبیلِ : نقش پدر و مادر در خانواده، سیستم غلط آموزشی، فقر، بردهداری، سنتها و عقاید نادرست جامعه، تفاوت قائل شدن بین فرزند دختر و پسر، خشونت خانگی، انواع خانواده، سلطه طلبی، آزاداندیشی و .. میپردازه. شنیدم که این کتاب هنوز هم در مدارس آمریکا بهعنوان نمونۀ یک کتاب تربیتیِ خوب به والدین و دانشآموزها معرفی میشه.🤷🏻♀️ بهرحال برای من جذاب و دوست داشتنی بود و اصلاً دوست نداشتم تموم بشه. ❌⚠️ هشدار اسپویل: دو نفر بودن که به هیچ قیمتی نمیخواستن ظلم کنن، نمیخواستن مرغهای مقلد رو بکشن: آتیکوس فینچ از راه فعالانه و آرتور ردلی از راه منفعلانه… و جالب اینکه بهجز یک عدۀ اندک، بقیۀ مردمِ شهر هر دوی اونها رو دیوانه میدونستن! نویسنده نگاه کاملاً منتقدانهای داره به قوانین قضایی، نژاد پرستی و جهل؛ با نشون دادن محاکمهی تام رابینسون و کشته شدن باب یوئل. قوانینی معیوب که باعث میشه حتی آتیکوس خط قرمزش رو رد کنه. پس خیلی راحت آدمها با این قوانین، ابایی از کشتن مرغ مقلد ندارند.. با خلق کاراکتر “بو ردلی” نشون میده که جهل و تعصبات با یک نوجوان چهکرده و در طی سالیان انسانی را مبدل به یک شبح میکنه که از دردناکترین وقایع رمانه. همچنین تاکید داستان روی نقش مردم و انگشت گذاشتن روی ریشه اختلافات درون جامعه جالب بود برام: صفحه ۳۵۵- آتیکوس به تمام وسایلی که در دسترس یک انسان آزاد بود، برای نجات تام رابینسون توسل جست، اما در نهان خانه دل مردم او را راه نبود. تام همان لحظه که میلا یوئل دهان باز کرد و فریاد کشید ، کشته شده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.