یادداشت محمد صادق جوادزاده
1403/12/15
بینامونشون بودن. یه شهر کوچیک و خستهکننده، زندگی خاکستری و بیروح. کارهای تکراری، آدمهای عبوس و حس همیشگیِ بیگانگی. گیر افتادن توی یه خواب سنگین. نه مقاومتی، نه تلاشی، فقط رخوتی همیشگی. منگی با نثر سرد و مینیمالیستیش، تصویر زندگیای بیهدف و غرق در روزمرگی رو نشون میده. جایی که هیچ تغییری قرار نیست اتفاق بیفته، اما همین نداشتن تغییر، خودش بزرگترین بحرانه. آدمهایی که میدونن زندگی یه جای دیگه، یه جور دیگه در جریانه، اتفاقاتی که تو مکانهای دیگه رخ میده، ولی برای فهمیدنش یا رسیدن بهش هیچ تلاشی نمیکنن. فقط بهش فکر میکنن، بیبرنامه، بیهدف، و شاید هیچوقت هم بهش نرسن. بنظرم بعنوان یه سبک و کتاب متفاوت، ارزش امتحان کردن رو داره.
(0/1000)
نظرات
1403/12/15
من چرا اینجا روی زمین نشسته ام ادموند گانگلیون و پسر و عوضی رو ازشون خوندم. اسم مترجم رو یادم نمیاد متأسفانه.
0
яσвεят
1403/12/15
0