یادداشت آوا فیاضی

آوا فیاضی

آوا فیاضی

10 ساعت پیش

        به نام خداوند جان و خرد 
.
.
رمان *«برایم شمع روشن کن»* با نثری ساده و در عین حال تأثیرگذار، به روایت زندگی دختری یازده‌ساله می‌پردازد که با بحرانی جدی در خانواده‌اش مواجه می‌شود. با این حال، یکی از نکاتی که در همان آغاز داستان ذهن مخاطب را درگیر می‌کند، این است که چگونه ممکن است دختری در این سن و سال، آن هم با روحیه‌ای حساس، از سکته مغزی مادرش بی‌خبر بماند؟ این مسئله تا حدی باورپذیری داستان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و باعث می‌شود خواننده در درک فضای احساسی ابتدایی داستان دچار سردرگمی شود.
از سوی دیگر، ساختار نامه‌نگارانه‌ی داستان تا مدت‌ها برای خواننده روشن نیست. شخصیت مخاطب نامه‌ها تا مدت زیادی ناشناخته باقی می‌ماند، و این ابهام نه از آن نوعی است که تعلیق سازنده ایجاد کند، بلکه بیشتر موجب فاصله گرفتن مخاطب از متن و کاهش همذات‌پنداری با راوی می‌شود. گویی ما با دختری طرف هستیم که نه تنها به خوبی نمی‌داند چه اتفاقی برای مادرش افتاده، بلکه حتی مخاطب نامه‌هایش را هم به‌درستی نمی‌شناسد و این عدم شفافیت تا میانه‌های روایت ادامه دارد.
با این‌ حال، نقطه‌قوت مهم داستان در پایان آن نهفته است؛ جایی که نویسنده با پرهیز از تلخی مطلق و بدون پناه، روزنه‌ای از امید و آینده را برای خواننده باقی می‌گذارد. پایانی که نه فقط گره‌ها را تا حدی می‌گشاید، بلکه ذهن مخاطب را به تأمل و دلش را به امید وامی‌دارد.
      
197

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.