یادداشت maedeh

maedeh

maedeh

1404/4/3

        قمارباز از اون کتاب‌هایی بود که با اینکه چند سال پیش خوندمش، ولی هنوز حس و حالش باهامه. یه جور حس غریبِ گیر افتادن بین وسوسه و ناتوانی. قهرمان داستان، الکسی، فقط قمار نمی‌کرد؛ انگار با خودِ زندگیش قمار کرده بود.
فضای داستان برای من تلخ بود، اما واقع‌گرایانه. داستایفسکی خیلی دقیق روان انسان رو تو لحظات ضعف و وسوسه نشون می‌ده. قمار توی داستان فقط یه بازی نبود، یه استعاره بود از همه اون چیزهایی که ما بهش وابسته می‌شیم، با اینکه می‌دونیم داره نابودمون می‌کنه.
برای من، این کتاب بیشتر از اینکه درباره قمار باشه، درباره وسوسه، وابستگی، و تلاش بی‌نتیجه برای کنترل سرنوشت بود. شاید چون خودم هم توی زندگی لحظاتی رو تجربه کردم که حس کردم دارم روی لبه تصمیم می‌گیرم، برام ملموس‌تر شد.
در نهایت، قمارباز یه روایت سنگین از سقوط تدریجیه؛ ولی چیزی که ازش یاد گرفتم این بود که فهمیدن ضعف‌هامون، شاید قدم اولِ نجات باشه.
      
46

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.