یادداشت ساجده جعفری

من چگونه اروین یالوم شدم
        یکی از اورژانسهای روانپزشکی، کاتاتونیا هست که فرد در یک حالت شبیه مجسمه قرار میگیرد و روزها بدون آب و غذا و حرکت به همان وضعیت میماند و اگر به دادش نرسی می میرد.در مطالعه کتاب سرگذشت اروین د یالوم یک خاطره تعریف میکند از خانمی که دچار این مشکل بوده و اروین هر روز حداقل ۱۵ دقیقه با او از کتاب و مجله و آب و هوا و ..‌ حرف میزده تا اینکه یک روز ناگهان خانم  بلند میشود و اروین را می بوسد.بعد از ان ماجرا  اروین داروی پاکاتل که در ان روزها به تازگی وارد بازار شده بود را به خانم میدهد و یک هفته بعد بیمار حالتهای عادی پیدا میکند. وقتی اروین به او میگوید که در زمان کاتاتونیا مشاوره به شما ندادم خانم پاسخ میدهد شما رزق و روزی من در تمام آن مدت بودید. این نشان میدهد یک درمانگر ، دوست، رفیق، احساس معنوی.... میتواند به شیوه ای که تصورش را نمیتوانیم بکنیم یک بیمار را حتی بدون آب و غذا زنده نگه دارد. برای من این متن یادآور بیمار اسکیزویی بود که در بخش روانپزشکی دوران اینترنی داشتیم و اظهار کرده بود با امام رضا ارتباط قلبی دارد. روزها روزه می گرفت و شبها ساعتها نماز میخواند و داروها را نمیخورد. ناهار را برای افطار و شام را برای سحری نگه میداشت. پرستاران بخش جهت کمک به درمان او شام و ناهارش را یواشکی سطل می ریختند تا از زور گرسنگی مجبور به خوردن غذا شود اما او یک هفته بدون ناهار و شام سپری کرده بود. همچنین اینکه چگونه مرتاض هندی میتواند ماهها بدون آب وغذا در یک گور به صورت ایستاده بماند برای من قابل توجیه شد.رزق و روزی فقط به غذا نیست. احتمالا تمام این افراد با واسطه عشق و یک نوع حال خوش معنوی بنا بر دین خودشان زنده میمانند.
      
1

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.