یادداشت مجتبی بنیاسدی
1402/3/26
یک نکته جالب قرآنی از کتاب یاد گرفتهام. به جای یادداشت بر کتاب، این مطلب را به زبان خودم مینویسم که یادم نرود: هر جامعه، تمدن یا امتی، چه خوب باشد چه بد، چه ظالم باشد چه نباشد، در یک موعد مشخص تمام میشود. حال این تمام شدنش میتواند با هلاکت باشد، مثل ظالمان یا نه، میتواند با کیفیت عالی و الهی مهلتش به پایان برسد مثل تمدن انبیا و وصل شود به جامعه یا تمدنی دیگر. پس اینکه فلان تمدن ظالم است، دلیل نمیشود که یک تمدن زودتر به هلاکت برسد. وقتی مهلتش تمام شد، هلاک میشود. حال تکلیف ما چیست؟ با ظلم و ظالم مبارزه نکنیم؟ چون مهلت دارند دیگر. خیر. باید مبارزه کرد. چون همین مبارزه دستور خداست. و خدا میخواهد ما مجری پایان مهلتش باشیم. این طور بگویم: ما بنا به وظیفه باید با ظالم مبارزه کنیم. حالا در زمان مبارزه ما ظالم از بین میرود یا نمیرود. اگر از بین نرفت، ما وظیفه خود را انجام دادهایم ولی مهلت ظالم تمام نشده. اگر با مبارزهی ما، تمدن ظالم از بین رفت، پس مبارزه ما با پایان مهلت تمدن ظالم یکی شده. و خوشا به حال ما. اینها همهاش برگرفته از آیات قرآن بود. اما حدیث «الملک یبقی معالکفر و لایبقی معالظلم» تکلیفش چه میشود؟ یک جستجوی ساده زدم. معلوم شد این حدیث در منابع دیده نمیشود. اما تأویل هم کردهاند. اما میتوان این «باقی» ماندن یا نماندن یک حکومت را به کیفیت آن ارجاع داد. به هر حال این نکته جالبی که نوشتم، جزو بخش اصلی کتاب نبود. یک بخش اضافه شده به کتاب بود با عنوان «سنت سقوط تمدنها از نظر قرآن». این فصل بقیه فصول کتاب را از یادم برد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.