یادداشت عطیه

عطیه

عطیه

1404/4/4

        بسم رب العشق
هجدهمین کتاب ۱۴۰۴
بابای ستاره‌ها
گوشی در دستم، دختر کوچک فلسطینی با بغض می‌گوید: <الهم سدد رمیهم> و اشک ستاره می‌شود و از گوشه چشم سر می‌خورد. ستاره‌ها بر فراز آسمان فلسطین می‌درخشند و شب و روز تیره فلسطین را روشن می‌کنند. مردم شادی می‌کنند و به جان ایران و ایرانی درود می‌فرستند.
آن طرف تر، یک زوج اردنی در بهترین شب زندگی‌شان با فامیل‌ها و عزیزان به تماشای خوش رقصی ستاره‌ها نشسته‌اند آسمان شب عروسی‌شان ستاره باران است.
سال‌هاست درمورد توان ستاره‌ای کشومان می‌شنوم اما آنقدر در سرش کوبیدند که من هم انگار دوزاریم نیفتاده بود، با خودم می‌گفتم حالا پاره ستاره‌ای در گوشه انبار‌های سپاه افتاده است، تا اینکه اسرائیل به قلب ایران جسارت کرد و ستاره باران شد و کاملا شخم زده. کار فلسطینیان برای بازگشت به سرزمین پدری راحت شد.
موشک‌هایی که در دهه هشتاد ساخته شده بودند از شش لایه پدافندی اسرائیل گذشتند، ستاره‌های قاره پیما و نقطه زنی که طی ۵ الی ۶ دقیقه به حیفا رسیدند و فقط و فقط ده متر خطا داشتند! شبیه این تابلو‌های راهیان نور با خودم گفتم فاصله تا حیفا فقط یک سلام!
دوست داشتم ستاره‌هارا بی‌هدف نگاه نکنم، دنباله‌اش را بگیرم و بدانم چه کسی و چطور آن ستاره‌هارا دنباله دار کرده...
رسیدم به خط مقدم، کتابی بسیار آشنا که بار‌ها دیده بودمش اما همین الان، در بحبوحه ستاره باران باید می‌خواندمش!
او در خط مقدم جنگ ستارگان، بابای ستاره‌ها بود! روایتی داستانی به قلم شیوای فائضه غفار حدادی از پدر موشکی ایران که وضعیت صنایع دفاعی ایران را از سیمِ خاردار قرضی، به موشک‌های نقطه زن قاره پیما و رادار گریز رساند.
بار‌ها این جمله معروف را از شهید طهرانی مقدم شنیده‌ایم: <فقط انسان‌های ضعیف اندازه امکاناتشان کار می‌کنند> و او خودش قوی الاقویا بود.
      
79

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.