یادداشت علی ریاضی

یاد نئون به خیر
        به‌طورکلی نوشتن در مورد یه مجموعه داستان، ساده نیست؛ چون سخته که یه ویژگی مشترک شاخص تو همه‌ی داستان‌هاش پیدا کنی. ممکنه بعضی داستان‌ها رو دوست داشته باشی یا از نظرت خاص باشن و بعضی دیگه این طور نباشن. ولی تجربه‌ی کلی من از خوندن این مجموعه‌داستان کوتاه، مثل این بود که پشت موتورسیکلت کسی نشسته بودم و راننده داشت با سرعت تو کوچه‌پس‌کوچه‌ها حرکت می‌کرد و هی فرعی‌ها رو می‌رفت داخل و باز سر از مسیر اصلی در می‌آورد و به دقیقه نرسیده دوباره یه فرعی دیگه رو وارد می‌شد. این حسی بود که وقتی هی وسط روایت داستان اصلی، مسیر منحرف می‌شد به جزئیات یه ماجرای فرعی و به‌سرعت دوباره برمی‌گشت به داستان اصلی، داشتم. البته این ورود حجم زیاد اطلاعاتِ کاملا متفاوت در زمان کوتاه، ابدا ناخوشایند نبود؛ برعکس، لذت متفاوتی داشت و فوق‌العاده سرگرم‌کننده بود.


ضمنا کتاب اصلی با عنوان «OBLIVION‌ (فراموش‌شدگی)»، هشت تا داستان داره که در کتاب «یاد نئون به‌خیر» فقط چهار تاش اومده. کتاب هم مطلقا هیچ پیشگفتاری، مقدمه‌ای، درباره‌ی نویسنده‌ای، چیزی نداره که درش توضیح داده باشه چرا چهار تا داستان دیگه حذف شدن و‌ از این نظر خیلی عجیبه.


اینو هم بگم که اگه به من بگن یه نویسنده‌ی توانا که خودکشی کرده، یه داستان کوتاهی داره که شخصیت اولش کسیه که خودکشی می‌کنه و داستان داره از زبان اون روایت می‌شه، این برای من دلیل کافی‌ایه که اون داستان رو بخونم.
      
718

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.