یادداشت شنتیا خدامی
1403/7/13
این کتاب در مورد یک پسر بچه ای است که در شب داشت سفینه بازی می کرد. مامانش گفت پارسا وقت خوابه پارسا خوابید. در خواب یک چیزی گرومب کرد از خواب بلند شد دید سفینه ای کوچک از بالا به پایین افتاده دید یک ادمک کوچولو از سفینه پرید بیرون پارسا گفت اسمت چیه نترس من دوستتم او اسمشو گفت تی تی گفت سفینه ام خراب شده پارسا گفت من کمکت میکنم پارسا گفت از چه جایی آمدی گفت من از اورانوس آمده ام پارسا به رختخواب رفت و تی تی سفینه مرکزی آمد دنبالش ورفت صبح که شد او بیدار شد گفت سلام تی تی مامان تعجب کرد گفت کسی به غیر از منوتو تو خانه نیست
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.