یادداشت سمی

سمی

سمی

دیروز

        اگر انسان می‌توانست تمام زندگی‌اش را ذره ذره مانند یک رمان بنویسد، چقدر حرفه‌ای و خوب از کار در می‌آمد.بخش‌های خوشایند دو برابر خوشایند جلوه می‌کردند و بخش‌های بامزه، بامزه‌تر می‌نمودند و گناه و غم با نوری از تسلی التیام می‌یافتند.

کتاب در مورد مردی است به نام چارلز آروبای که از زندگی حال و گذشته‌اش می‌نویسد. او از زندگی‌اش می‌نویسد مانند یک رمان‌. به قول خودش زمان زیادی را صرف این می‌کند که فکر کند و به یاد بیاورد، گریز بزند و فلسفه ببافد، اشتباهاتش را تعریف کند و خودش را توجیه کند، خاطرات تلخ و شیرین و عشق‌های نافرجامش را بازبینی کند. پس این رمان علاوه بر اینکه می‌تواند درباره‌ی سرگذشتش باشد، یک دفترچه خاطرات نیز هست. گذشته و حال از دید او بسیار بهم نزدیکند و حتی می‌توانند یکی باشند. او به اهمیت نوشتن و ماندگاری و جاودانگی اشاره می‌کند.
او روابط مبهم و ناپایدار متعددی داشته و حالا که بعد از سال‌ها به خانه‌ای کنار دریا رفته تا زندگی دور از دغدغه‌ای را داشته باشد، نتوانسته از آن‌ها رهایی یابد. یا او از آن روابط بی‌ثمر یا آن روابط و اشخاص از دست او...
کتاب خیلی توضیح داره و آهسته پیش میره ولی چون به بررسی احساسات بین افرادی پرداخته بود که به نوعی حسی نسبت بهم دارند مثل خیانت، عشق، نوع‌دوستی، حسادت، رقابت، تنوع‌طلبی و .... برای من جالب بود.

برنده جایزه من بوکر سال ۱۹۷۸
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.