یادداشت مهدی طلوع

 مهدی طلوع

مهدی طلوع

7 روز پیش

        یادداشت بعد از پایان کتاب «بیمار خاموش»
بی‌خوابی به سرم زد و نتوانستم امشب بخوابم. تصمیم گرفتم باقی‌مانده‌ی این کتاب را بخوانم، و بالاخره تمامش کردم.

برخی کتاب‌ها نیازی به شروعی پُرهیجان یا اتفاقات غیرمنتظره ندارند تا توجه خواننده را جلب کنند. بیمار خاموش نه با حادثه‌ای آنچنان بزرگ آغاز می‌شود، نه با شخصیت‌پردازی‌های پیچیده؛ اما آرام‌آرام فضایی می‌سازد که رها شدن از آن آسان نیست.

این رمان درباره‌ی «سکوت» است؛ اما مهم‌تر از آن، درباره‌ی چیزهایی‌ست که هرگز گفته نمی‌شوند، زخم‌هایی که دیده نمی‌شوند و حقیقت‌هایی که پشت ظاهر آرام آدم‌ها پنهان مانده‌اند.

پشت هر رفتار انسان، لایه‌هایی از احساس، تجربه و رنج‌های ناگفته وجود دارد؛ چیزهایی که حتی خود فرد هم گاهی از آن‌ها آگاه نیست. بسیاری از احساسات، تا زمانی که در موقعیت واقعی‌شان قرار نگیریم، قابل بیان یا درک نیستند. بیمار خاموش با همین نگاه، ما را دعوت می‌کند به ناداوری، به مکث، و به تأمل پیش از قضاوت.

در این کتاب فقط یک معما روایت نمی‌شود، بلکه خواننده به این پرسش سوق داده می‌شود که چقدر واقعاً می‌توان درون آدم‌ها را فهمید. هر فصل، تصویری تازه از یک «بیمار خاموش» در ذهن ما ترسیم می‌کند؛ تا آنجا که در پایان، ممکن است خود را در جای او ببینیم.
      
25

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.