یادداشت آروشا دهقان
1401/12/14
متاسفانه علیرغم شهرت جهانی، این کتاب برای من اصلا جذاب نبود؛ هر چند که از خواندش پشیمان نیستم. کتاب پایانی نسبتا واقع بینانه داشت. خوشحالم که نه کسی متحول شد و نه نوید آیندهای خوش به گوش مخاطب رسید. دلیل دو ستارهای هم که دادم همین پایان مناسب بود. با این که کتاب حجیمی محسوب نمیشد اما داستان در بعضی بخشها با تکرار و اطناب همراه بود. اِما قطعا حال و رفتار طبیعی نداشت اما انفعال و حماقت شارل بیشتر از رفتارهای او آزار دهنده بود. تکلیف اِما مشخص بود؛ آدمی که هرگز از هیچ چیز خرسند نیست و هیچ وقت هم خرسند نمیشه اما شارل؟! شارل واقعا هیچ چیز نبود. حتی شخصیتپردازی درستی هم نداشت. جوری بود که وقتی مخاطب به صفحات پایانی میرسید، اصلا نمیتونست دلیل عشق و رفتارهای شارل رو درک کنه. حتی یک نابینا هم میفهمید که اِما داره خیانت میکنه اما اطرافیانش متوجه نمیشدند و این خیلی عجیب بود. داروساز اگرچه نکات خوبی رو میگفت و عقاید جالبی داشت اما حضور و اظهار نظرش بیشتر شبیه وصلهای ناجور بود؛ مثل این که نویسنده میخواسته در خلال داستان چیزهایی رو بگه تا مخاطب رو به اندیشه واداره اما نتونسته شکل درستی رو برای این کار پیدا کنه. شاید اگر کتاب گفتوگو محور بود و نویسنده اجازه میداد شخصیتها صحبت کنند، درک اونها سادهتر و جذابیت داستان بیشتر میشد اما به هر حال نباید فراموش کرد که موقع نوشتن این داستان، گفتوگو نویسی چندان مرسوم نبوده و نویسنده هم در زمان خودش میزیسته. در پایان مادام بوواری کتابی نبود که از خواندش لذت ببرم و بخوام باز هم بخونمش احتمالا به کسی هم پیشنهادش نخواهم کرد با این حال، به خاطر جایگاهی که در ادبیات جهان داره از خواندنش پشیمان نیستم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.