یادداشت زهرا ساعدی
20 ساعت پیش
لاهیری را قبلا خیلی دوست داشتم. مترجم دردها و خاک غریبش را خوانده بودم. بعدتر گودی را گرفتم که نصفه ماند. و مترجم دردها را که دوباره خواندم برایم معمولی بود. اما خاک غریب فرق داشت انگار. خاک غریب به نظرم پخته تر بود و داستان ها دوست داشتنی تر. بچه و تنهایی محوریت داستان ها هستند. بچه هایی که قرار است عصای دست باشند اما غالبا در بچگی وبال گردن اند و در بزرگسالی راه خودشان را می روند. و تنهایی. آدم های قصه های لاهیری تنهایند. حتی با وجود خانواده. داستان آخر داستان موردعلاقه م بود. در بازخوانی ام دوبار خواندمش و دوبار غمگین شدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.