یادداشت عطیه عیاردولابی

        تجربه شخصی میگه وقتی اول یه کتابی خیلی ازش تعریف و تمجید میارن قطعا خوشم نخواهد آمد. خب راستش تا حدود ۵۰ صفحه اول هم خوشم نیومد. ولی خب مرض "کتابی رو که شروع کردم حتما باید تموم کنم" در من درمان نشده و دیگه اصراری هم برای درمانش ندارم. 
فلذا کتاب رو به کندی و با فاصله و تنها از روی تکلیف و وظیفه ادامه دادم. اما در ادامه از اون کثافت اولیه فاصله گرفت و به شرایط بهتری رسید.
بذارید راحت‌تر بگم. گلنن یه دختر با اعتماد به نفس پایین بود. خودش چیزی نمیگه ولی احتمالا پدر و مادرش به سیاق خیلی از والدین نسل‌های قبلی تعریف هدف درستی برای بچه‌هاشون نداشتن و تاوانش رو گلنن پرداخت. تو کودکی و نوجوانی دچار مشکل خودن هراسی بود و حتی به خاطرش همون دوران مدتی تو آسایشگاه بستری میشه و چون اونجا نیاز به ظاهرسازی نداشته خیلی راضی بوده. بعد مرخص شدنش دوباره مجبور میشه نقاب مطلوب جامعه رو بزنه یا به قول خودش نماینده‌ای از خودش رو به جای خود واقعیش نشون بده تا طبق انتظار جامعه از یه دختر رفتار کنه. بعد از رفتن به کالج این تظاهر برای جلب توجه پسرها بوده و طبق گفته خودش مثل هرزه‌ها زندگی می‌کرده. جالبه که بر اساس معیارهای جامعه خودش، تو خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده بوده و اهل کلیسا بودند و می‌دونسته کاراش اشتباهه. ولی تو یه دوره درگیر اعتیاد به الکل، سکس و مصرف هر از گاه کوکایین بوده و نمی‌تونسته از بین این اعتیادها و عذاب وجدان خودش رو نجات بده. اما در نهایت همون مذهب و عقبه دینی به دادش میرسه و حس آرامشی که از مریم مقدس به عنوان مادر می‌گرفته به دادش می‌رسه تا یه جا تصمیم بگیره در زندگیش تغییر ایجاد کنه.
گلنن برای زندگیش خیلی تلاش می‌کنه. با سبک زندگیش و عقایدش نمی‌تونم احساس همراهی داشته باشم. مثلا از زندگی کثیف دوران دانشجوییش که بگذریم، بعدها و در آستانه چهل سالگی و زمانی که دنبال یه کلیسای متفاوت بوده که با روحیه‌اش و افکارش جور باشه، کلیسایی رو پیدا می‌کنه که پرچم رنگین‌کمانی سر درش می‌زده و این برای گلنن نشونه خوبی بوده!!!! 
اما با احساسات و تلاش‌هاش به عنوان یه انسان و به خصوص به عنوان یه زن خیلی آشنا بودم. نمی‌خوام وارد بحث‌های افراطی فمینیستی بشم. اما انگار فرقی نمی‌کنه اهل کجا و از کدوم خاستگاه فرهنگی، اجتماعی، مذهبی باشی. در هر حال، صرف زن بودن باید خیلی تاوان بدی. مگر اینکه خیلی رو خودت کار کنی تا بفهمی خودت از خودت چه توقعی داری، چه هدفی داری، اگه مذهبی هستی بیفتی دنبال اینکه بفهمی خدا ازت چی می‌خواد و تو چه وظیفه‌ای داری و رشدت و کمالت در چیه. اون وقته که دیگه درگیر تعصب‌ها، افراطی‌گری‌ها با هر عنوان و ایسم آخرش نمیشی. هر چند که حالا به خاطر تفاوت و تفکر جدیدت دور بعدی مبارزاتت شروع میشه ولی خب حداقل این مبارزه انتخابته نه چیزی که بهت القا شده.

کتاب ترجمه خوبی داره ولی زیاده و پرگویی داره. یه جاهایی خیلی وعظ‌مانند شده که خب از زنی که کشیش شده چیز عجیبی نیست. اون قسمت‌ها رو بذارین کنار، تجربه‌های شخصی و روند تغییر تفکر گلنن و مسیری که برای بهبودی روح و جسم خودش در پیش می‌گیره، خوندنیه.
      
41

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.