یادداشت آناهیتا

        بعد از چندتا تجربه ملال‌آور از آثار ژاپنی، بالاخره یه کتاب خوب خوندم: «اتاق قرمز» ادوگاوا رانپو.
نظر خودم این بود که ایده‌ها فوق‌العاده خلاقانه و عجیب و غریب بودن. مدام از خودم می‌پرسیدم: «چجوری این ایده‌ها به ذهن نویسنده رسیده؟!» هر داستان مثل یه دریچه تازه به دنیای تاریک و مرموز ذهن انسان باز می‌شد.
مثلاً داستان «صندلی انسانی» واقعا جالب، مهیج و کمی ترسناک بود. حس می‌کردی یه لحظه ممکنه اتفاق عجیب و ترسناکی رخ بده و همزمان از هوشمندی نویسنده شگفت‌زده می‌شدی.
کل مجموعه ترکیبی از معمایی بودن، ترس روانی و عجیب و غریب بودن ایده‌هاست که آدمو تا آخرین صفحه درگیر نگه می‌داره. به نظرم رانپو ثابت می‌کنه که ادبیات ژاپنی می‌تونه خیلی بیشتر از سطح ملال‌آور و کند بودن هم باشه و هنوز هم می‌تونه خواننده رو سورپرایز کنه و بعنوان اولین کتاب از این نویسنده، تجربه خیلی خوبی بود و حتما میرم سراغ آثار دیگه‌اش.
      
53

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.