یادداشت مسیح ریحانی
1403/12/23
مترجم اثر «ابوالفضل اللهدادی» مقدمهاش را با چنین جملهای آغاز میکند: «چهارسرباز قصهی دوستی و همبستگی و برادری است. قصهی رفاقت بِنیا، پاول، کیابین و شیفرا، چهار سربازِ ارتش سرخ که در سال ۱۹۱۹، شکستخورده و درمانده، با سرما و گرسنگی و شبیخونِ دشمن دستوپنجه نرم میکنند.» همین نوشته در معرفی کتاب و جذب کردن مخاطب به نظرم کافی است. 📚 از متن کتاب: «در آن لحظه به نظر میرسید که از زمستان جنگل بسیار دور شدهایم و همه بسیار دور بودیم از جنگ که به زودی با پایان زمستان از سر گرفته میشد.» «چهار سرباز» اثری است ضدجنگ و روایتگر قصهی دوستانی است که در دل آشوب جنگ و برای فرار از ترسهایشان به رفاقت پناه بردهاند. این اثر، کوتاه و جذاب اما به شدت تاثیرگذار است. نویسنده آنقدر دقیق و با ظرافت شخصیتپردازی کرده است که بعید میدانم خوانندهای جذب کتاب نشود و رابطهی دوستانهای را از گذشتهی خویش به یاد نیاورد و غرق در خاطراتش نشود! روایت مینیمال و تاثیرگذار نویسنده باعث میشود که خواننده احساسی عمیق از تنهایی، دوستی و تهی بودن جنگ از هر نوع معنایی را تجربه کند. همچنین کتاب به جای تمرکز بر خشونت جنگ، بر لحظات هر چند کوتاه و کمیاب انسانی و پیوندهای عاطفی میان شخصیتها متمرکز است. شخصیتهایی که هر یک پیشینهی متفاوتی با یکدیگر دارند و ایبسا که در شرایطی عادی تن به رفاقت با هم نمیدانند اما در شرایطی که زندگیشان هر لحظه ممکن است به پایان برسد، رفیقِ شفیق همدیگر شدهاند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.