یادداشت یاسمین فلاحتی
1403/10/9
خوندن این کتاب مقارنه عجیبی داشت با این حسی که مدتها بود داشتم، نمیدونم میتونم در قالب کلمات بیان کنم یا نه اما انگار که یه مدتی بود دستم از دست این خاندان جدا شده بود، انگار تو یه بازار شلوغ گم بشی... مقارنه عجیبی داشت با شروع محرم، محرمی که حس میکردم هیچ جا جام نیست، تو هیچ مجلسی دعوت شده نیستم... امید کورهچی ۲۰۰-۳۰۰ صفحه به جذاب ترین شکل ممکن تو رو با خودش میکشه تا ۵۰ صفحه آخر همه گرههایی که برات درست کرده و خودت با خودت داشتی رو باز کنه، ۳۰۰ صفحه میکشونتت، نمیکشه، خودت با کمال میل دنبالش میری، که تو ۵۰ صفحه حال قلبتو عوض کنه، بگه ببین، دستت هیچ وقت ول نشده بوده، که اگر ول شده بود اینجوری نمیشد... پ.ن: با هر کتاب بیشتر امید کورهچی رو تحسین میکنم و بیشتر بهش مدیون میشم، قلمش پر برکت.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.