یادداشت سارا

سارا

سارا

11 ساعت پیش

        نمی‌دونم چطور و از کجا شروع کنم . بعد از مدت ها کتابی بود که تونست اشکم رو دربیاره . جوری توی لحظات کتاب ذوب شده بودم که انگار خودم جای تک تک شخصیت هاش داشتم زندگی می‌کردم . 
از وقتی شروع کردم به خوندنش تا تموم شدنش واقعا نمیتونستم کتاب رو زمین بذارم.

اسپویل:
داستان دختر ساده‌ی روستایی و مردی بود که عاشق هم شدن . هیچ کس مثل تولستوی نمی‌تونست شور‌ و شوق عاشقی‌شون رو به این خوبی به قلم بیاره . سادگی دختر ، لحظاتی که از فرط شرم نمیتونستن احساس واقعی‌شون رو به هم بگن ، انتظار کشیدن های کوتاه که براشون خیلی طولانی بود ، سکوت ، نا امیدی و امید همزمان ، همه‌ی این‌ها چیزهایی بود که فقط تولستوی میتونست انقدر خوب بنویسه و منو همراه داستان عاشقی شون پیش ببره . هر چند سعادت اولیه شون بعد از رفتن به پترزبورگ تقریبا رو به سردی رفت ، تولستوی از سعادت و عشق جدیدی که بینشون شکل گرفت صحبت کرد و این پایان بندی واقعا بی نظیر بود . 
اتفاقاتی که افتاد و رابطه شون رو به سردی کشوند خیلی خوب توصیف شده بود . اینجا فهمیدم که حرف زدن حین عصبانیت یکی از بدترین اشتباهاتیه که هر کسی میتونه انجام بده . بعد از شنیدن بعضی از حرف ها ، هیچ چیز نمیتونه مثل قبل بشه و تصویر خیلی چیز ها فرو می‌ریزه .
اسپویل تمام

یک نکته‌ی جالب دیگه ای که باعث شد از کتاب خوشم بیاد این بود که تولستوی داستان رو از زبان یک دختر نوشته بود . کاری که خیلی کم دیدم نویسنده ها جرأت انجامش رو داشته باشن . چون هر چقدر هم که توانا باشی خیلی از حالات و احساسات جنس مقابل رو نمیتونی بفهمی و بنویسی . ولی تولستوی نوشته بود ، خیلی هم خوب نوشته بود . از چیزهایی حرف زده بود که تصور می‌کردم فقط دختر ها ازش خبر دارن و حسش می‌کنن.  خیلی جاها شک کردم که شاید زن تولستوی در نوشتن این کتاب بهش کمک کرده باشه .( چون در رونویسی ها خیلی کمکش میکرده)
عشق یعنی دوست داشتن بسیار 
واژه‌ی بسیار رو شما رو هر چی بذاری ضایع است . تعادل در عشق درسته . تعادل رو اگر رعایت کنید اسمش‌میشه دوست داشتن
در مجموع داستان ساده ، مختصر ، بدون اضافه گویی و واقعا عمیق بود . خوندنش رو خیلی پیشنهاد می‌کنم.
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.