یادداشت هانا.

هانا.

هانا.

4 روز پیش

        واقعا نمی‌دونم چی بگم. از اونجایی که یه جنایی تک جلدی بود، واقعا می‌شه گفت شگفت انگیز بود. من جناییِ خوانِ حرفه‌ای و کهنه کاری نیستم، چند تا کتاب جنایی خوندم ولی این یکی خیلی خوب بود. نیم ستاره کم کردم چون اولاش حوصله‌م سر می‌رفت ولی نصفه دوم کتاب رو یه نفس خوندم. 
شاید یک سری نقاط ضعف داشت اما خب اونقدر کمرنگ بودن که به چشمم نیومدن و کتاب با همه‌ی خوبی ها و بدی هاش، ۴ و نیم ستاره رو از طرف من گرفت.
از آرتور خوشم اومد. از رد هم همین‌طور. یعنی از همه‌شون خوشم اومد درواقع به جز الیور که شدیدا رو مخ همه‌ی مخاطبا‌ بود.
دلم شدیدا برای‌ رد کباب شد. خیلی گناه داشت و افکارش داشتن زنده زنده می‌خوردنش و تو متن کتاب این موضوع کاملا واضح بود. الان که فکر می‌کنم متوجه می‌شم به غیر از الیور، می‌تونیم بگیم که رد هم آنچنان ثبات روانی نداشت و بنده خدا انقدر سختی کشیده بود که رسما رد داده بود. 
الیور هم نماد کسایی بود که همیشه همه جا دنبال مقصر می‌گردن بدون این که سعی کنن مشکل واقعی رو درست کنن. منو واقعا یاد یه نفر می‌انداخت.
از همونایی بود که همچین پایانی حقشون بود چون درست بشو نیستن، یه دنده ان‌ و به فکر خودشونن ،فقط خودشونن که درست می‌گن. همه بدن من خوبم. آره بابا.

خلاصه که آره. تو یک جلد...ببین که بانو هالی جکسون چقدر خوب همه چیز رو جمع کرد. آخراش واقعا روند داستانو دوست داشتم، حوصله‌م رو سر نمی‌برد. با این که نصفه شبه‌ و همین چند دقیقه پیش تمومش کردم و چشمام داره از خستگی از کاسه در می‌آد ،اما اصلا نمی‌تونستم کنارش بذارم. خستگی از سرم می‌پرید هر چند صفحه یه بار. والا نمی‌دونم باید بهش ۴ ستاره بدم یا همین ۴ و نیم خوبه. ولی خب از اونجایی که کتابا رو فقط باید با خودشون مقایسه کردن اکثر جاها، پس همین ۴ و نیم فکر کنم براش خوب باشه.
راستی آرتورِ عزیز، نامه‌ی آخرت اشکمو در آورد. 
آره. مطمئن باش رد می‌آد. مربع آره رو برات پر کردم.
      
33

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.