یادداشت مریم زندوکیلی
1400/1/21
3.5
36
[ در ژرفای پرتگاه تاریک، در رویای خاموش تو با دهانهایی که در سکوت گشوده میشوند، میبینیاش که از ظلمت پرتگاه به سوی تو میآید، میبینیاش که به سویت میخزد. در سکوت دستهای بیگوشتش را میجنباند، به سویت میآید تا آن که چهره به چهرهات میساید و تو لثههای خونین، لثههاي بیدندان بانوی پیر را میبینی، و جیغ میکشی و او دیگربار دستجنبان دور میشود و دندانهای زردش را که در پیشبند خونآلود ریخته بر پرتگاه میافشاند: جیغ تو بازتاب جیغ آئوراست. او پیش روی تو در رویایت ایستاده است، و جیغ میکشد، چراکه دست کسی دامن تافتهی سبزش را از وسط دریده، و آنگاه سر به سوی تو میکند. نیمههای دریدهی دامنش را به دست گرفته، سر به سوی تو میکند و خاموش میخندد، با دندانهای خانوم پیر که روی دندانهای خود نشانده است، و در این دم، پاهایش، پاهای عریانش تکه تکه میشود و به سوی پرتگاه میپرد...] دوم شخص مفرد/ لمس واژهها/ هذیان/ تمنا/حضور/
(0/1000)
1400/2/12
0