یادداشت نرگس فلاح بردبار

خوشحالم که
        خوشحالم که زود تصمیم نگرفتم و به کتاب فرصت دادم 
هر چند در ابتدا نتوانستم دست در دست هوشوی قصه بگذارم و همراه با او در صفحات زندگی اش قدم بزنم اما توصیفات زیبای نویسنده و خیال پردازی های کودکانه هوشو مرا واداشت که ادامه دهم
با تصویر سازی هایش رفتم تا خود شهداد، زیر نخل مادر هوشو... 
رفته رفته سرشار از احساس شدم🌱
جنس تنهایی هوشو خیلی آشنا بود آنقدر آشنا که با خواندن برخی خطوط، بغضی دست می انداخت ته گلویم 🥲
حالا دیگر هوشنگ مرادی کرمانی در تصورم شبیه به درخت گز یا شهداد یا سیرچ است که در میان کویر سبز شد و سبز ماند
اما شخصیتی که نظرم را جلب کرد ستار زاده بود کاش زندگی سر راه همه ما یک ستار زاده ای برای تغییر دنیامون بزاره
*البته گاهی که داستان از ادب فاصله می گرفت لذت خوندنم رو می گرفت🙁
*تصاویر از روستای سیرچ است
      
6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.