یادداشت محمدجواد قیاسی
1402/6/31
طغیان درونی، فروپاشی فکری و از هم گسستگی روانی سه عبارتیست که بطور خلاصه میتوانم به درونمایهی رمان «ناطور دشت» از زندگانی شخصیت اولش، نسبت دهم. این رمان سرگذشت سهروزهایست از بسیار خلأهایی که هر نوجوانی میتواند تجربه کند. خلأهای خطرناکی که انسان گنجایش حتی یکیشان را ندارد. به نظرم پدر و مادرها، خواهر و برادرها، خاله و داییها و یا عمه و عموهایی که نگران شکلگیری شخصیت نوجوانان درون خانوادهشان هستند، بهتر است یکبار ناطور دشت را مطالعه کنند، با دید روانشناسانه هم مطالعه کنند، با دغدغهی تربیتی، با تمرکز بر حال و هوایی که خود در روزگار نوجوانی از سر گذراندهاند و با تامل بر نیازهای روحانی (و نه فقط جسمانی) ِ نوجوان در حال رشد خانواده. ناطور دشت، غرق در تاریکی و سیاهیست. اما به هرحال خیلی حرفها برای آموختن به هر آدمی در هر سن و سال و جایگاهی دارد. برای چند روز هم که شده ترسها، بحرانها، کمبودها، تلخیها، پوچیها و... این رمان را زندگی کنید، میارزد! چون در پایان، ناخودآگاه دلتان میخواهد به دستان روشنایی و لمس امید و انگیزه از سرانگشتانش بیاندیشید.
7
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.