یادداشت درسا

درسا

درسا

1404/4/2

        پروژه‌ی پدری مجموعه‌ای از داستانک‌های پدران مختلف، با اندیشه‌ها و دغدغه‌های مختلف برای فرزندشون بود. پدرانی که درد شیرین مشترکی به نام «پدری»  رو روی دوششون حمل می‌کردن. 
بعضی از داستان‌ها اشکت رو در میوردن و بعضی‌هاشون میون این آه و ناله‌ها، یه لبخند کوچیک میوردن گوشه لبت. 
از اون جنس کتاب‌هایی نبود که بخوای سریع بخونی، بلکه باید باهاش زندگی می‌کردی و با تجربه‌هاشون شریک می‌شدی. 
راستش بعضی جاها احساس می‌کردم که آیا واقعا لازم بود پدری کردن توی بعضی داستان‌‌ها پر از درد و مصیبت خونده بشه؟ بعدش یه نگاه به پدرم کردم و نگاه به موهایی که واسه من سفید شده بودن؛ بله، تازه کجاشو دیدی، درد داره خیلیم داره. 
یکی از چیزایی که بابتش ناراحت شدم این بود که همه‌ی پدرها سنی بین ۲۵ الی ۴٠ سال داشتن و بچه‌هاشون خیلی کم سن بودن. دلم می‌خواست درد و دل پدرای مسن‌تر رو بشنوم؛ اینکه به چی فکر می‌کردن و چی‌ شد، دغدغه‌های اصلیشون چی بود، اصلا واقعا ارزششو داشت؟ 
این کتاب رو به کی پیشنهاد می‌کنم: راستش از اون کتاب‌هاست که به همه پیشنهادش می‌کنم. ولی برای پدرها(برای اینکه بدونن تنها نیستن) و خانوم‌هایی که می‌خوان درک بیشتری از جنس مخالفشون داشته باشن مناسب می‌دونم. 
      
33

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.