یادداشت 𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
1404/2/11
اول از همه لازمه بگم این جلد رو خیلیییی از جلد قبل بیشتر دوست داشتمم(اون قدر که یک شب کامل رو بهش اختصاص دادم و البته که بعدش خیلی زود جلد 3 «ملکه پوشالی» رو شروع کردم:))) توی جلد اول، جود هنوز یه دختر معمولی بود که سعی داشت بین پریای بیرحم زنده بمونه و خودش رو اثبات کنه. ولی حالا توی این جلد، اون رسماً افتاده وسط یه بازی سیاسی بزرگ. دنیای این جلد خیلی سنگینتره. بیشتر از پریبازی و قلدربازیای مدرسه، وارد فضای دربار و سیاست و خیانت میشیم. همه ماسک زدن، همه دنبال قدرتان، و اگه یه لحظه حواست پرت شه، یکی خنجر میزنه*از پشت*. الان جود اون آدم بیتجربهی اول کتاب نیست. حالا داره برای حفظ قدرت، نقشه میکشه، تصمیمهای سخت میگیره و البته یک سری جاها مجبور می شه بین درست بودن و زنده موندن یکی رو انتخاب کنه.!! از اون ورم، دریا و موجودات ترسناک زیر آب، وارد ماجرا میشن و بُعد جدیدی به دنیای داستان اضافه میکنن. همهچی تیرهتر، سیاسیتر، و خیلی خیلی خطرناکتره. حالا وقتشه که راجبه کاراکترهایی حرف بزنیم که بعضی ها به شدتتت تغییر کردن و بعضی ها همونی ان که تو جلد قبل بودن (حتی شاید خیلی بدترر👀) جود؟ جود الان یه بازیگر اصلیه، نه یه مهرهی ساده. داره همهچی رو از پشت صحنه مدیریت میکنه و سعی میکنه کاردن رو، که پادشاه شده، کنترل کنه. ولی راحت نیست. نه فقط چون همه دارن براش چاله میکنن، بلکه چون خودش با دروغها و ترسهاش دستوپنجه نرم میکنه. جود هنوزم همون دختر جسوره، ولی کمکم داره به چیزی شبیه یه ملکه سایه تبدیل میشه! *کسی که همه چیزو میفهمه ولی هیچکس نمیفهمه واقعا چی توی دلشه*. کاردن؟ کاردن حالا پادشاهه. ولی نه یه پادشاه معمولی. اون هنوزم پر از راز، تضاد، لجبازی و یهجور بیتفاوتی ظاهریه. ولی زیر این بیخیالی، هوش و بازیگریه. رابطهش با جود توی این جلد حسابی پیچیدهتر میشه: یه لحظه فکر میکنی عاشق همن، لحظهی بعد دلت میخواد بزنی تو سرشون. ولی خب، جذابیت همینجاست دیگه! هر دوشون دارن با احساسات و قدرت بازی میکنن، و هیچکدوم نمیخوان اول اعتراف کنه که دلش پیش اون یکی گیره. مدوک؟ اون ژنرال خونریز هنوزم دنبال تاجوتخته.(و حاضره برای رسیدن به تاج خونین هرکاری بکنه) از اون پدرخواندههایی که لبخند میزنن ولی با یه حرکت، زیر پات رو خالی میکنن. به جود نه به چشم دختر، بلکه به چشم یه مهرهی کلیدی نگاه میکنه، و خب این توی رابطهشون کلی تنش و درگیری میسازه. ترین و لوک؟ خلاصه می گم: این دوتا هنوزم آزاردهندهن. ترین دنبال راحتیه، دنبال اینه یهجوری توی دنیای پریا جا بگیره، حتی اگه مجبور شه خواهرشو نادیده بگیره. لوک هم همون پسر جذابِ خطرناک باقی مونده، که بیشتر دنبال بازی با احساساته تا چیز واقعی. هر بار که میان توی داستان، یه حس خاصی بین حرص خوردن و دلسوزی برات میذارن. دنیای زیر آب؟ یه چیز تازه که تو این جلد وارد میشه، دنیای موجودات دریاییه*موجوداتی که از پریا هم خطرناکتر و پیچیدهترن. * دریا توی این جلد فقط یه مکان نیست، یه تهدیده. یه جایی که رازهایی داره، پیمانهایی بسته میشن، و ممکنه همهچی رو زیر و رو کنه. و اگه بخوام یک خلاصه که اسپویل هم نکنه داستانو برای این جلد بگم میگم: توی این جلد داستان از یه فانتزی مدرسهای با دعواهای عاشقانه، تبدیل میشه به یه داستان سیاسیِ پیچیده، پر از خیانت، کشمکش درونی و رابطههایی که معلوم نیست قراره نجاتت بدن یا نابودت کنن. آخرشم؟ یه ضربهی اساسی داره که تا چند دقیقه فقط زل میزنی به صفحهی آخر و با خودت میگی: «واااااقعاً اینطوری تموم شد؟» و در پایان میخوام یک نصیحتی کنم: اگه میخوای جلد دو رو بخونی جلد سه رو هم بغلش داشته باشه چون به محض تموم شدن جلد دو باید بری سراغ جلد بعدد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.