یادداشت
1403/10/4
3.8
3
۱. اتفاقات به حدی پرسرعت هستند در کتاب که یک روزه میشه مطالعهاش رو تموم کرد. داستان جذاب، هولناک و دیوانهواری داره که خوب توصیف شده. ۲ در دنیای بیخدای قمارباز، شانس تنها قدرت برتر مقدس یا جادویی هست که اتفاقات رو رقم میزنه، افراد در برابرش مطاع و تسلیمند، درست انگار شانس بتی هست که با هارمونی دقیقش رحمتش رو به کسی میده که با ریسک در مسیر انتخابهای درست قرار میگیره. نَش، شخصیت اصلی بهش اعتقادی نداره، ولی دوستش پازی و اون دو برندهٔ لاتاری، چند بار به این باوری که دارند اشاره میکنند. ۳ شخصیت اصلی، یک نوازندهٔ ماهر، خوش صدا و مسلط به پیانو و هارپسیکورده، به صدای کاست نوازندهها وقت رانندگی گوش میسپاره، قطعات آهنگسازهای قرنهای مختلف رو میشناسه و از اونها اسم میبره تا حس موقعیتها رو توصیف کنه. موسیقی اضطرابآور Les barricades mystérieuses که برای توصیف حس «دیوار» نام میبره مثالی از این دسته. عنوان موسیقی شانس برای کتاب ممکنه به این اشاره کنه؛ نویسنده شانسهایی که پشتسرهم اتفاق میفتند و زندگی قمارباز رو شکل میدند رو تشبیه کرده به نتهایی که تصادفی پشت هم میان و موسیقی آهنگساز رو شکل میدند. ۴ نَش نگاهی پوچگرایانه به زندگی داره، بعد رهاکردن کار و خونه و فرزندش و رسیدن به بیمعنایی و سردرگمی مطلق، با آشنا شدن با کسی به نام پازی، دست به انتخابی میزنه که بعدش مسئولانه عواقبش رو قبول میکنه. مسئولیتپذیری عجیبی که قبل اون اتفاق تو زندگیش به کلی از دست داده بود. ۵ آخرش هم مثل بخشهای دیگهٔ داستان شبیه یک کابوس بود. البته پل آستر در فیلم ساخته شده از این کتاب، پایان هولناک داستان رو تغییر داده، که هنوز ندیدم که آیا بدتر شده یا بهتر. ۶ پیشنهاد میکنم حتماً، یه thriller معمایی و پر تعلیقه. شاید بشه گفت کمی هم نمادگرایانه باشه، با توجه به بدهیهای ناتمام کارگرها و توصیف برندهٔ لاتاری با عنوان آمریکایی واقعی. شاید یک متخصص اقتصاد بتونه مطلب خوبی در اینمورد بنویسه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.