یادداشت زهرا میکائیلی
1401/10/25
یک دختر نوجوان تنها، دختری که دیده نمیشود و یک پیرزن که دائم فراموش میکند. زن یادش رفته دخترش را از دست داده، خواهرش را گم کرده و یک جایی ته ذهنش هنوز منتظر اوست. دختر دلش میخواهد بتواند فراموش کند. فراموش کند که چقدر تنهاست و چقدر زندگیش "معمولی" نیست و چقدر دیده نمیشود. زن مصاحب باگذشتی است، زیباییهایت را میبیند و اشتباهت را زود فراموش میکند. و دختر ترسیده، غمگین و قدردان است.
11
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.