یادداشت فهیمه حدیدی

        خواسته حرف های خوبی بزند و به برخی معنا ها بپردازد. اما جملات خام و گل درشت از آب درآمده ... انگار انشایی که میخواهی سخن بزرگان را هر گوشه اش جا بدهی .

بعضی ترکیب های کتاب که اتفاقا در ابتدایش هم بود ، تا آخرش جگرم را سوزاند! استفاده از لفظ زشت "موکب باره" بر وزن شکم باره... برای معدود زائرانی که به خیال جناب نویسنده خیلی اهل مسیر و تامل و خلوت نیستند و آویزان موکب ها و زود رسیدن به کربلایند _چه قضاوت بی باکانه ای درباره زائران حسین(ع)_... آقای نویسنده انگار از هزینه های پاسپورت و ملزومات سفر خبر ندارند که در ارزان ترین حالتش از یک‌وعده غذا در رستوران های لاکچری تهران ، گران تر است ... من ندیدم در این مسیر ، در این پیاده روی کسی باشد که بیاید برای خوراک و بی توجه و سر به هوا ، هرکس عالم خودش را دارد و  دلم را سوزاند این ترکیب و ژست روشنفکر مذهبی نویسنده!

مورد دوم نویسنده گریزی زده بود به چشم داشتن یک جوان عراقی به زن ایرانی و مثلا بحث غیرتی شدنش را در لفافه پیچیده و بیان کرده بود. اینجا را من به او از ته دل خندیدم! چون دختری هستم که در سفر غیر خانوادگی و با جمعی دانشجو چندباری اربعین رفته ام. در همان جمع دانشجو هم در یک گروه سه چهارنفره قرار گرفته ام ، در مجاورت مرد نامحرم و باید بگویم شهر تهران خودمان کجا و مسیر مشایه کجا ... من نمی توانم تک و تنها در ساعت های نیمه شب تهران برای خودم راه بروم ، اما در مسیر مشایه با همان جمع های کوچک ... اگر هم بوده معدود نگاه های نادرستی ، اما من چشم های پاکی را دیده ام که لنگه شان را به جز در مسیر اربعین نمی شود پیدا کرد!‌...بی انصافیست از این مردانگی ها عبور کنیم.

دلم‌می خواهد بگویم‌که خودم چندین سال اربعین رفتن خواهرم را زیر سوال می بردم. حاضر نمی شدم دو سه روز غیبت دانشگاه و عقب افتادن از روزهای کاری را زیر بار بروم. توی لایه های پنهانی ذهنم می گفتم خب یه کربلاست دیگر ، خواهر من هم زیادی تب و تاب و احساسش را دارد ... اولین‌اربعین را که خودم‌رفتم ، پاهایم که عمود به عمود زمین‌را لمس کرد و‌قدم که برداشتم ، زندگی و‌فکرها و‌منطق بافی ها پشت سرم ماند ...

من آنقدرها اهل خلوت نبودم. ذکر و قرآنی هم نخواندم در مسیر مشایه. به جز روزهای نخست که بیمار و بی اشتها شدم ، باقی روزها به شکمم هم سهم رسید! اما خب با تمام روزهای عمرم فرق داشت. دریا بود! دریا را نمی شود برایش جملات خوش قیافه گفت و تعریف کرد. دریا را باید غرق شوی .. تنت خیس شود ، تاول و طوطی قصه بود اما قصه اربعین نه...
      
8

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.