یادداشت
1401/11/6
4.4
12
💠و آنکه دیرتر آمد...💠 نویسنده؛الهه بهشتی ناشر؛انتشارات کتاب جمکران سخن ناشر؛ داستان این کتاب مبنای بر یکی از رویدادهایی که در کتاب نجم الثاقب ثبت شده،به روش تحریر درآمده است. خلاصه کتاب؛ میرزا حسین کاتب به بیماری لاعلاج مبتلا می شود و نذر می کند اگر نجات یابد،در چهارده ماه و هر ماه یک حکایت در وصف حال ائمه(ع) بنویسم.سیزدهمین حکایت را نوشت،امّا چهاردهمین حکایت را که شایسته مقام ائمه(ع)باشد،نیافت. پس از کلی تحقیق و تفحّص به ماجرای احمد و محمود می رسد،که با عنایت "امام عصر ارواحنا الفداه"، دو نفر از اهل تسنّن شیعه می شوند. .......احمد زودتر و محمود دیرتر........ برشی از کتاب؛ احمد پرسید: «نسبت تان به کدام پیامبر می رسد؟» لبخندی زد و گفت: «به آقا و سرورم، محمد مصطفی که درود و رحمت خدا بر اوست، از ازل تا به ابد». پرسیدم: «پدرتان کیست؟» گفت: «حسن بن علی». احمد با تعجب گفت: «امام شیعیان !» و با دهانی باز به جوان خیره گفت: «اما شیعیان که میگویند پسر حسن بن علی از دیده ها غایب است؟ » جوان خندید و گفت: «آیا این طور است؟ آیا من از نظر شما غاییم یا به چشمتان می آیم؟» اشک از چشمان احمد جاری شد و گفت: «پدرم اعتقاد شیعیان را به شما باور ندارد» و محکم به زانوی خود زد و گریان گفت: «ای پدرا کجایی ببینی آنکه به او بی اعتقادی،پیش چشمان من است؟» #کتاب#معرفی#جمکران#نشر#مهدوی#امام_زمان_(عجّ)#منتظر#انتظار#منتظرا_ظهور💚
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.