یادداشت نوید نظری
10 ساعت پیش

کامو باور دارد که جهان بیمعناست و در بیهدفی رها شده است. مورسو شخصیت اصلی این داستان فردی ساده، بیحاشیه، بیروح و هرهری مسلک است که در عین صداقت، راستگویی و یکرنگی به جرم همان خصلتهای ذاتیاش در دادگاهی که مولود جهان مدرن صنعتی و استعماری است محاکمه میشود! آنهم نه برای قتل مردی عرب که هیچجای داستان نه اسمش را میشنویم و نه خانوادهاش را میشناسیم و نه کار و بارش را میدانیم. بلکه بخاطر سردی و مردگی مورسو هنگام مرگ مادرش! دادگاه نیمه استعماری فرانسه او را نه بخاطر قتل یک انسان عرب بلکه بخاطر بیتوجهی و بیحزنی در مرگ مادرش محاکمه میکند. کامو با در بیگانه به شایستگی آغازگر عصر پوچگرایی در ادبیات مدرن است؛ از این رو نباید او را اگزیستانسیالیست بلکه شخصیتی موثر بر این حوزه ادبی و فلسفی دانست. اختلاف بارز او با اصالت وجودیها این است که به ساخت جهانی مبتنی بر منش واراده انسانی، از ورای نیستی و بیچیزی جهان باور ندارد بلکه معتقد است این خود یک فریب است که آدمی را میفرساید و بایستی با این پوچی و بیچیزی خو گرفت. نثر کتاب تطابق معناداری با پیام داستان و نگرش کامو دارد؛ بیآلایش، سرد، بی توضیح اضافی و صحنهپردازی و بدون هرگونه غلیان احساسات پیچیده و پیشبینی ناپذیر! مورسوی بیگانه همان کاموست! مردی میانه، عزلتگزین و گرد و نه گوشهدار! با آنکه نظریات ضد استعماری و آزادیخواهانهای در خصوص اشغال الجزایر دارد اما وقت تنگ اقدام! خواهان ترک مخاصمه و حفظ مصالح طرفین است نه برقراری عدالت و احقاق حقوق مردمان ستمدیده عرب! این خود، تصویر انکار ناپذیر مردی با افکار پوچگرایانه کاموست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.